cross cut


میان بر,راه میان بر,میان برکردن، (راه و غیره) میان بر، میان بر رفتن، (فیلم) برش هم راستا، تدوین موازی (crosscutting هم می گویند)، (فیلم) برش هم راستا کردن، برش موازی کردن، اریب بریدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: designed or used for cutting across.

- a crosscut saw
[ترجمه گوگل] یک اره متقاطع
[ترجمه ترگمان] یک میان بر او را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: cut diagonally or across the grain.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cut or path that goes transversely or across.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crosscuts, crosscutting, crosscut
• : تعریف: to cut transversely or across.

جمله های نمونه

1. crosscut saw
اره ی دوسر

2. For exam-ple, the corporation has formed numerous cross-cutting, cross-functional teams to improve coordination between the functional silos.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، این شرکت تیم های متقابل متعددی را برای بهبود هماهنگی بین سیلوهای عملکردی تشکیل داده است
[ترجمه ترگمان]بعنوان مثال، شرکت از تیم های چندوظیفهای متعددی تشکیل شده است تا هماهنگی بین سیلوهای کاربردی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cross-cutting membership of groups means that demands are tempered because people have different interests that are articulated through multiple associations.
[ترجمه گوگل]عضویت متقاطع در گروه ها به این معنی است که خواسته ها تعدیل می شوند زیرا افراد دارای علایق متفاوتی هستند که از طریق انجمن های متعدد بیان می شود
[ترجمه ترگمان]عضویت قطع عضو گروه ها به این معنی است که درخواست ها از بین می رود، زیرا مردم علایق متفاوتی دارند که از طریق انجمن های گوناگون بیان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leathart thought it expedient to cross-cut to all of the veins in the vicinity.
[ترجمه گوگل]لِتارت فکر می‌کرد که برش متقاطع به تمام رگ‌های مجاور به مصلحت است
[ترجمه ترگمان]Leathart فکر می کرد که این کار لازم است که به همه رگه ای اطراف سرایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Papa said it would grow hair on a crosscut saw.
[ترجمه گوگل]بابا گفت روی یک اره برش مو رشد می کند
[ترجمه ترگمان] پاپا میگه که در جهت اریب مو رشد میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Good habits are crosscut to sess.
[ترجمه گوگل]عادات خوب به صورت متقاطع در کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]عادت های خوب به sess مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You will find crosscut shredders that require a manual feed, but there are also those which work automatically.
[ترجمه گوگل]خردکن های متقاطع را خواهید یافت که نیاز به تغذیه دستی دارند، اما مواردی نیز وجود دارند که به طور خودکار کار می کنند
[ترجمه ترگمان]کاغذ خرد کن های crosscut پیدا خواهید کرد که به یک غذای دستی نیاز دارند، اما آن هایی نیز وجود دارند که به طور خودکار کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This thesis introduced the situation of corrugated cardboard crosscut machine based on automatic control theory, electromechanical drive theory and computer theory.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه وضعیت دستگاه برش مقوای راه راه را بر اساس تئوری کنترل اتوماتیک، تئوری درایو الکترومکانیکی و تئوری کامپیوتر معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه با استفاده از تئوری کنترل اتوماتیک، نظریه درایو الکترومکانیکی و نظریه کامپیوتری، وضعیت ماشین crosscut مقوایی را معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper introduces the overall design of the crosscut machine on crystallite glass line and design of the ultrahigh - pressure cutting.
[ترجمه گوگل]این مقاله به معرفی طرح کلی دستگاه برش متقاطع بر روی خط شیشه کریستالیت و طراحی برش فوق العاده با فشار می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله طراحی کلی دستگاه crosscut در خط شیشه crystallite و طراحی برش فشار ultrahigh را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Short line after continuously large crosscut saw adjustment hopeful ascends the upward tendency again.
[ترجمه گوگل]خط کوتاه پس از تنظیم اره متقاطع بزرگ به طور مداوم و امیدوار کننده دوباره به سمت بالا صعود می کند
[ترجمه ترگمان]خط اتصال کوتاه پس از این که crosscut بزرگ به طور پیوسته تنظیم شد، بار دیگر بالا رفتن تمایل به بالا را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wood was crosscut on the bench.
[ترجمه گوگل]چوب روی نیمکت برش خورده بود
[ترجمه ترگمان]چوب از روی نیمکت کنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would include a crosscut saw, ax, sledgehammer, chisel, file to ensure the saw is kept sharp, and crosscut saw repair kit to fix teeth on the blade.
[ترجمه گوگل]این شامل یک اره برش متقاطع، تبر، پتک، اسکنه، سوهان برای اطمینان از تیز نگه داشتن اره و کیت تعمیر اره متقاطع برای ثابت کردن دندان ها روی تیغه است
[ترجمه ترگمان]این شامل یک تبر سنگی، تبر، پتک و قلم می شود تا مطمئن شود که دید دقیق نگه داشته می شود و crosscut کیت تعمیر را دید تا دندان های روی تیغه را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good habits are the crosscut to success.
[ترجمه گوگل]عادات خوب راه موفقیت هستند
[ترجمه ترگمان]عادت های خوب، crosscut برای موفقیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He went away with a crosscut saw in hand.
[ترجمه گوگل]او با یک اره متقاطع در دست رفت
[ترجمه ترگمان]او با یک میان بر در دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] برش موازی
[زمین شناسی] میانبر،تونل عمودبرلایه این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد. این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود.
[ریاضیات] برش عرضی(خارجی)
[معدن] میانبر (حفر چاه و تونل) - میانبر (معادن زیرزمینی)
[زمین شناسی] میان بر یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه . همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین

انگلیسی به انگلیسی

• transverse cut; shortcut

پیشنهاد کاربران

cross - cut ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: برش متقاطع
تعریف: نوعی تدوین موازی از رویدادهای هم زمان در مکان های مختلف
در جایگاه فعل: در یک سری از متون طبقه بندی کردن هم معنا می دهد: مثلا برای جدا کردن زیر رشته های مختلف موجود در یک رشته.
به هم پیوند دادن یا به هم متصل کردن اجزا ، علا یق، و یا منافع مستقل و مجزا طبق سنت
حرکت کردن در عرض، بریدن از عرض، بطور عرضی رفتن

برش موازی، اصطلاحی سینمایی برای دو رخداد است که به صورت همزمان اتفاق می افتند و باید به طور متناوب نشان داده شوند

بپرس