cross country

/ˈkrɒsˈkəntri//krɒsˈkʌntri/

(از میان دشت و صحرا و راه های فرعی و نه از طریق شاهراه) از راه فرعی، (ورزش های دو و میدانی) دو صحرایی، صحرایی، سراسری، در سرتاسر کشور (یا ناحیه)، خارج از جاده وشارع اصلی، در فضاهای بازدهات، درسرتاسرمزرعه، ورزش های میدانی وصحرایی

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: directed or moving over rough ground rather than on a smooth path, track, or road.

- a cross-country march
[ترجمه گوگل] یک راهپیمایی برون مرزی
[ترجمه ترگمان] یه راه عبور از کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: from one end of a country to the other.

- cross-country travel
[ترجمه گوگل] سفرهای بین کشوری
[ترجمه ترگمان] سفره ای برون مرزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of skiing, over fields or through woods rather than downhill.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cross-country sport, esp. running.

جمله های نمونه

1. cross-country skiing
اسکی صحرایی

2. a cross-country flight
پرواز سراسری (با هواپیما)

3. he walked cross-country to school
او میان بر (از میان دشت و صحرا) به مدرسه رفت.

4. a 10 kilometer cross-country race
مسابقه ی دو صحرایی ده کیلومتری

5. The good cross country horse must think forwards at all times.
[ترجمه گوگل]اسب کراس کانتری خوب باید همیشه به جلو فکر کند
[ترجمه ترگمان]اسب دهاتی خوب باید همیشه به جلو و جلو فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But Krich and Mei also drive cross country twice and the report from the heartland is moving.
[ترجمه گوگل]اما کریچ و می نیز دو بار در کراس کانتری رانندگی می کنند و گزارش از هارتلند متحرک است
[ترجمه ترگمان]اما Krich و Mei نیز دو بار از کشور عبور می کنند و گزارش از سرزمین مرکزی در حال حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cross country treks are tailored to suit individual ability.
[ترجمه گوگل]سفرهای متقابل کانتری متناسب با توانایی فردی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]treks های کراس کانتری متناسب با توانایی فرد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But one mile cross country is a big challenge for many of these youngsters.
[ترجمه گوگل]اما یک مایل کراس کانتری چالش بزرگی برای بسیاری از این جوانان است
[ترجمه ترگمان]اما یک مایل از کشور یک چالش بزرگ برای بسیاری از این جوانان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Oxford City Women's cross country team has struck gold.
[ترجمه گوگل]تیم کراس کانتری زنان شهر آکسفورد موفق به کسب طلا شد
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال زنان شهر آکسفورد مدال طلا گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You gotta stay active. I was in track, cross country and basketball in high school, but once I started college, the running and basketball began to slowly fade away.
[ترجمه گوگل]باید فعال بمونی من در دبیرستان در پیست، کراس کانتری و بسکتبال بودم، اما زمانی که دانشگاه را شروع کردم، ورزش دویدن و بسکتبال کم کم از بین رفت
[ترجمه ترگمان] تو باید فعال بمونی من در track و بسکتبال و بسکتبال در دبیرستان بودم، اما وقتی دانشگاه را شروع کردم، بسکتبال و بسکتبال شروع به محو شدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A cross country and track athlete, Cassey encourages teens looking for an outlet to seek activities such as sports teams as a means of finding acceptance.
[ترجمه گوگل]کیسی که یک ورزشکار کراس کانتری و پیست است، نوجوانان را تشویق می کند که به دنبال راهی برای جستجوی فعالیت هایی مانند تیم های ورزشی به عنوان وسیله ای برای پذیرش باشند
[ترجمه ترگمان]A یک ورزش کار دو طرفه و ورزش کار حرفه ای نوجوانان را تشویق می کند تا به دنبال راهی برای یافتن فعالیت هایی مانند تیم های ورزشی به عنوان ابزاری برای کسب پذیرش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nordic skiing includes cross country racing, ski jumping and the Nordic Combines.
[ترجمه گوگل]اسکی نوردیک شامل مسابقات کراس کانتری، پرش با اسکی و کمباین نوردیک است
[ترجمه ترگمان]اسکی شمالی شامل مسابقات اسب دوانی، پرش با اسکی و the اسکاندیناوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "I went with cross country skiing because I like that endorphin rush and it's fun being out in the woods and it's fun being on the slopes," Halsted said.
[ترجمه گوگل]هالستد گفت: "من با اسکی کراس کانتری رفتم، زیرا از آندورفین راش خوشم می‌آید و بیرون بودن در جنگل و رفتن در پیست‌ها لذت بخش است "
[ترجمه ترگمان]هال هال گفت: \" من با اسکی کراس کانتری همراه شدم، چون من این هجوم اندورفین را دوست دارم و لذت بردن از آن در جنگل و لذت بردن از آن در سراشیبی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was in track, cross country and basketball in high school, but once I started college, the running and basketball began to slowly fade away.
[ترجمه گوگل]من در دبیرستان در پیست، کراس کانتری و بسکتبال بودم، اما زمانی که دانشگاه را شروع کردم، ورزش دویدن و بسکتبال کم کم از بین رفت
[ترجمه ترگمان]من در track و بسکتبال و بسکتبال در دبیرستان بودم، اما وقتی دانشگاه را شروع کردم، بسکتبال و بسکتبال شروع به محو شدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cycling, water running, cross country skiing and using an elliptical trainer burn decent amounts of calories without the pounding of running.
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری، دویدن در آب، اسکی کراس کانتری و استفاده از مربی بیضوی، بدون تپش دویدن، مقدار مناسبی کالری می سوزانند
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری، آب دویدن، اسکی کراس کانتری و استفاده از مربی بیضوی، مقدار مناسب کالری را بدون سرعت دویدن، به آتش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you go somewhere cross-country, you use paths or less important routes, rather than main roads.
cross-country is the sport of running across open countryside.

پیشنهاد کاربران

۱. ( مسابقه دو ) صحرایی ۲. از راه فرعی
مثال:
The amateur cross - country runner wanted to be in the Olympics.
دونده ی آماتور مسابقات دو صحرایی، خواست که در بازی های المپیک حضور داشته باشد.
1 - صفت
travelling from one side of a country to the other; travelling all over a country
سفر از یک طرف کشور به طرف دیگر؛ سفر در سراسر یک کشور
مثال؛
He embarked on a cross - country journey that took him from Houston to New York.
...
[مشاهده متن کامل]

The author had just finished a cross - country book tour.
2 - قید
from one side of a country to another; all over a country
از یک سوی کشور به سوی دیگر؛ در سراسر یک کشور
مثال؛
After university we bought a camper van and travelled cross - country for two months.
The plane was headed cross - country.
Today, food is imported from all over the world and shipped cross - country.
3 - اسم
( also, cross - country running )
the sport or activity of running over long distances through the countryside
ورزش یا فعالیت دویدن در مسافت های طولانی در حومه شهر
مثال؛
I like running and I do a lot of cross - country.
Popular sports at the school include hockey, rugby, and cross - country running.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cross-country
میان بُر
مسابقات دو صحرایی
[در هوانوردی]
پرواز روی خشکی از نقطه A به نقطه B گفته میشود. ( منظور از نقطه فرودگاهه )
cross - country ( ورزش )
واژه مصوب: ماهورنوردی
تعریف: 1. یکی از مسابقات دوچرخه سواری کوهستان که در مسیرهای متنوع کوهستانی و جنگلی، که عوارضی طبیعی مانند گل ولای و صخره و نهر دارند، انجام می شود 2. یکی از انواع مسابقات موتورسواری برون جاده که با موتورهای مخصوص و در مسیرهای متنوع طبیعی انجام می شود
...
[مشاهده متن کامل]

دو صحرایی
دور میدان یا از راه فرعی
حومه شهر
سراسری
بین کشوری - میان کشوری
صحرانوردی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس