cross border

پیشنهاد کاربران

فراتر رفتن
درنوردیدن
🔸 معادل فارسی:
- فرامرزی
- میان مرزی
- بین المللی ( در زمینه ی تجارت یا روابط )
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( جغرافیایی – اصلی ) :**
هر چیزی که از مرز یک کشور عبور کند یا میان دو کشور جریان داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Cross - border traffic increased last year.
ترافیک فرامرزی سال گذشته افزایش یافت.
2. ** ( اقتصادی – تجاری ) :**
فعالیت های تجاری یا مالی میان کشورها، مثل *cross - border trade* یا *cross - border investment*.
مثال: Cross - border e - commerce is growing rapidly.
تجارت الکترونیک فرامرزی به سرعت در حال رشد است.
3. ** ( حقوقی – سیاسی ) :**
مسائل مربوط به قوانین، مهاجرت، یا همکاری های بین المللی.
مثال: Cross - border cooperation is essential for security.
همکاری فرامرزی برای امنیت ضروری است.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
international – transnational – intercountry – beyond borders

He said the transnational and cross - border aspects of Basij are among the outstanding features of the million - strong force.
او گفت ابعاد چند ملیتی و بین المللی بسیج از جمله خصوصیات برجسته {یک} نیروی قوی میلیونی است.
International
بین المللی در بازرگانی
برون مرزی - فرامرزی
برون مرزی
فرا - مرزی