croon

/ˈkruːn//kruːn/

معنی: اواز، زمزمه، زمزمه کردن
معانی دیگر: (با صدای کوتاه) آواز خواندن، (زمزمه وار) سرودن، آواز (آرام و ملایم)، خنیاگری (زمزمه وار)، نوحه سرایی، ناله

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: croons, crooning, crooned
(1) تعریف: to softly sing a lullaby or the like.

(2) تعریف: to sing a romantic song or the like smoothly or sentimentally.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to sing (a song) softly or sentimentally.
مشابه: sing

(2) تعریف: to soothe by singing or humming softly.
اسم ( noun )
مشتقات: crooner (n.)
• : تعریف: a soft, gentle song or sound.

جمله های نمونه

1. He would much rather have been crooning in a smoky bar.
[ترجمه گوگل]او خیلی ترجیح می داد در یک بار دودی زمزمه کند
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می داد در بار پر دود، زیر لب زمزمه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was crooning to her baby.
[ترجمه گوگل]داشت به بچه اش زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]او زیر لب به بچه خود زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Dear boy," she crooned, hugging him heartily.
[ترجمه گوگل]او را از صمیم قلب در آغوش گرفت: «پسر عزیزم »
[ترجمه ترگمان]زیر لب زمزمه کرد: پسر عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Later in the evening, Lewis began to croon another Springsteen song.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر، لوئیس شروع به خواندن آهنگ دیگری از اسپرینگستین کرد
[ترجمه ترگمان]بعدا در عصر، لوییس شروع به آواز خواندن دیگری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man was crooning soft words of encouragement to his wife.
[ترجمه گوگل]مرد در حال زمزمه کردن کلمات آرام دلگرم کننده به همسرش بود
[ترجمه ترگمان]این مرد به خاطر تشویق و تشویق همسرش به زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wind was crooning in the trees.
[ترجمه گوگل]باد در درختان زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]باد در درخت ها زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mother was crooning a lullaby to her baby.
[ترجمه گوگل]مادر داشت برای نوزادش لالایی می خواند
[ترجمه ترگمان]مادر برایش لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'What a beautiful little baby,' she crooned.
[ترجمه گوگل]او فریاد زد: "چه بچه کوچولوی زیبایی "
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفت: چه بچه کوچولوی خوشگلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bobby Darren was crooning 'Dream Lover'.
[ترجمه گوگل]بابی دارن داشت «عاشق رویا» را فریاد می زد
[ترجمه ترگمان] بابی درن \"یه معشوق رویایی بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A woman gently crooned the tune of a lullaby.
[ترجمه گوگل]زنی به آرامی آهنگ لالایی را زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]زنی آهسته آهنگ لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And a cassette deck crooning the blues and Bach.
[ترجمه گوگل]و یک دک کاست که بلوز و باخ را زمزمه می کند
[ترجمه ترگمان]و یک ضبط صوت، بلوز و باخ را زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anyone playing the tape would hear Michael Jackson crooning in the exact digital quality they would hear on a purchased Thriller tape.
[ترجمه گوگل]هر کسی که نوار را پخش می‌کند، صدای فریاد زدن مایکل جکسون را با کیفیت دیجیتالی دقیقی که در نوار تریلر خریداری شده می‌شنود، می‌شنود
[ترجمه ترگمان]هر کسی که این نوار را بازی می کرد می توانست بشنود که مایکل جکسون در همان کیفیت دیجیتالی که آن ها در یک نوار ویدیویی خریده بودند، زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The vocals are strong, clear and smooth, crooning with the memory of what Sinatra was back in his day.
[ترجمه گوگل]آوازها قوی، واضح و روان هستند و با خاطره ای از آنچه سیناترا در زمان خود داشت غوغا می کند
[ترجمه ترگمان]خواننده قوی، واضح و صاف است و با یادآوری آنچه سیناترا در روز خود به آن برمی گشت، سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اواز (اسم)
tune, air, song, sing, croon, singsong

زمزمه (اسم)
croon, murmur

زمزمه کردن (فعل)
croon, murmur, hum

انگلیسی به انگلیسی

• sing softly, hum softly
if you croon something, you sing or say it quietly and gently.

پیشنهاد کاربران

بپرس