crone

/ˈkroʊn//krəʊn/

معنی: عجوزه، پیرزن فرتوت
معانی دیگر: (پیرزن زشت) عجوزه، فرتوت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a withered old woman; hag.
مشابه: hag, witch

جمله های نمونه

1. The crone lifts her wrinkled finger and drops it ominously on the Death card.
[ترجمه گوگل]کرون انگشت چروکیده اش را بلند می کند و به طرز شومی روی کارت مرگ می اندازد
[ترجمه ترگمان]پیرزن با انگشت چروکیده او را بلند می کند و آن را روی کارت مرگ می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This crone will not be hushed up any longer.
[ترجمه گوگل]این کرون دیگر ساکت نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این پیرزن دیگر ساکت نخواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kant and Crone are the watersheds in the field of human art philosophy.
[ترجمه گوگل]کانت و کرون حوضه های حوزه فلسفه هنر بشری هستند
[ترجمه ترگمان]کانت و کرون، watersheds موجود در زمینه فلسفه هنر انسان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old crone gabbed all day.
[ترجمه گوگل]تاج قدیمی تمام روز را گاب می کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن گفت: تمام روز، پیرزن خرفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nearly 000 people crone submitted job applications, Johnson said, and about 220 will staff the store.
[ترجمه گوگل]جانسون گفت که نزدیک به 000 نفر درخواست های شغلی ارسال کردند و حدود 220 نفر در فروشگاه کار خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]جانسون گفت که نزدیک به ۱۰،۰۰۰ نفر درخواست های شغلی خود را ارائه دادند و در حدود ۲۲۰ نفر از کارکنان فروشگاه را استخدام خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You are the Crone; Queen of the world of spirits.
[ترجمه گوگل]تو تاج و تخت هستی ملکه دنیای ارواح
[ترجمه ترگمان]شما the، ملکه دنیای ارواح هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even if he is a youth of twenty he moves like an ancient crone.
[ترجمه گوگل]حتی اگر او یک جوان بیست ساله باشد، مانند یک تاج باستانی حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر بیست و بیست سال داشته باشد مثل یک عجوزه پیر حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was said jokingly almost, in her grim, Italian, old crone fashion.
[ترجمه گوگل]تقریباً به شوخی و به سبک وحشیانه ایتالیایی و قدیمی او گفته شد
[ترجمه ترگمان]به شوخی، در قیافه عبوس، ایتالیایی، پیر و فرتوت، به شوخی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You are the third moon aspect as the Hag, Dark Moon, or the Crone.
[ترجمه گوگل]شما سومین جنبه ماه به عنوان Hag، Dark Moon یا Crone هستید
[ترجمه ترگمان]شما سومین جنبه ماه به عنوان the، ماه تاریک، یا کرون هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجوزه (اسم)
hag, beldam, crone, hellcat, trot, grey mare

پیرزن فرتوت (اسم)
crone

انگلیسی به انگلیسی

• hag, wrinkled old woman
a crone is an old woman; an offensive word.

پیشنهاد کاربران

گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) زن پیر سالخورده را گویند. ( برهان ) . پیرزنی که به غایت سالخورده باشد و بدبوی گردد، چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : جَحَم ، رِش ، جِحمَش ، جُحموش ؛ زن گنده پیر کلانسال. جِلِّقة، جِلِقة، حَیزَبون ؛ زن گنده پیر. دَردَبیس ؛ گنده پیر کلانسال. دِردِح ، دلِقِم ، عجروفة، شَلمَق ، شَنَهبَر، شَنَهبَره ، شَهمَلة، صِلقِم ؛ گنده پیر کلانسال و سطبر. عُث ، عُثَّة، عَثواء، عُجروف ، عُجروفة، عَجوز؛ زن گنده پیر کلانسال. عَزوم ، عَشَبة، عُفّة. عُلفوف ، عَوزَب ، عَیضَمور، عَیهَلة، قَشعَة، قَلعَم. ( منتهی الارب ) . قَندَفیر، معرب گنده پیر است. ( قاموس ) . کِردِح ، کَلدَح ، کَلشَمَة، کَهَّة، هِردِبَة، هِرشَبَّة، هِرشَفَّة، هِزرَفَة، هِزروفة، هَمَّرِش ، هِمَّة، هَیعَرون ؛ گنده پیر کلانسال. ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اندرآمد مرد با زن چرب چرب
گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب.
رودکی.
طعام بیرون آوردند لختی بخوردند و آنچه مانده بود مر آن گنده پیر را داد. ( ترجمه طبری بلعمی ) . بهرام گنده پیر را گفت قدح داری که ما در آن شراب خوریم ؟ ( ترجمه طبری بلعمی ) . مرد گفت به محلت ما یکی گنده پیر است و او را یکی گاو بود پس آن گاو بمرد گنده پیر از غم گاوبگریست. ( ترجمه طبری بلعمی ) .
یکی گنده پیری شد اندر کمند
پر آژنگ و نیرنگ و بند و گزند.
فردوسی.
مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد
موی سر او سپید گشت و رخش زرد
تا کی از این گنده پیر، شیر توان خورد. . .
منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 165 ) .
بیارید این پلید بدکنش را
بلایه گنده پیر بدمنش را.
( ویس و رامین ) .
سپید است این سزای گنده پیران
دورنگ است این سزاوار دبیران.
( ویس و رامین ) .
سبک پخت کدبانوی گنده پیر
به هم نان و خرما و کشکین و شیر.
اسدی.
تا تو بدین فسونْش به بر گیری
این گنده پیر جادوی رعنا را.
ناصرخسرو.
وین کهن گشته گنده پیر گران
دل ما می چگونه برباید.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی و محقق ص 224 ) .
چه گویی که پوشیده این جامه ها را
همان گنده پیری چو کفتار دارد.
ناصرخسرو.
تا روزی بر شبه گنده پیری بیامد و خویشتن را به دیوانگی زد. ( قصص الانبیاء ) .
بر آن بودم که از لمغان به غزنین
به تیغ تیز جوی خون برانم
ولیکن گنده پیرانند و طفلان
شفاعت می کند بخت جوانم.
علاءالدین غوری ملک الجبال.
از خواهر مشفق تر است و از گنده پیر زال بر شوی جوان باجمال عاشق تر. ( مقامات حمیدی ) .
مسکین ضعیفه والده گنده پیر من
بر خود بپیچد ازین غم چو خیزران ( ؟ ) .
رشید وطواط.
گنده پیر جهان جنب نکند
همتی را که در جناب من است.
انوری.
گنده پیر چون شرح حال جوان بشنید گفت : نومید مشو اگرچه اومید نماند. ( سندبادنامه ص 190 ) . پس گنده پیری که جوانان بی سامان در تحت تصرف و فرمان او بودند طلب کرد. ( سندبادنامه ص 157 ) . پس نزدیک گنده پیر آمدند و گفتند یار ما کجا رفت ، پیرزن گفت کیسه زر بستد و برفت. ( سندبادنامه ص 295 ) .
گنده پیران شوی را قمّا دهند
چونکه از پیری و زشتی آگهند.
مولوی.
|| مرد پیر :
حور با تو چگونه پردازد
حور باگنده پیر کی سازد؟
سنائی.
|| کنایه از دنیا :
از فرازش نبرده سوی نشیب
مگر این گنده پیر غرچه فریب.
سنایی.

بپرس