critically

/ˈkrɪt̬.ɪ.kli//ˈkrɪt̬.ɪ.kli/

معنی: منتقدانه
معانی دیگر: ازروی انتقادیاخرده گیری ,باداشتن صلاحیت انتقاد

جمله های نمونه

1. 10 people died and 30 were critically injured in a rail crash yesterday.
[ترجمه معصومه] دیروز دریک واژگونی قطار ده نفر کشته و ۳۰ نفر به شدت مصدوم شدند
|
[ترجمه :)] دیروز در یک واژگونی قطار ۱۰ نفر کشته و ۳۰ نفر به شدت مصدوم شدند
|
[ترجمه گوگل]در سانحه ریلی دیروز 10 نفر جان باختند و 30 نفر به شدت مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]دیروز ۱۰ نفر کشته و ۳۰ نفر به شدت مجروح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was born critically ill with a severe malformation of the heart.
[ترجمه گوگل]او به شدت بیمار با ناهنجاری شدید قلب متولد شد
[ترجمه ترگمان]او با یک ناهنجاری شدید قلبی به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Critically examine your work as if you were looking at someone else's efforts.
[ترجمه بهنام] کار خود را به صورت منتقدانه بررسی کنید، انگار که به تلاش های فرد دیگری نگاه می کنید.
|
[ترجمه گوگل]کار خود را به گونه ای انتقادی بررسی کنید که انگار به تلاش های شخص دیگری نگاه می کنید
[ترجمه ترگمان]به طور بحرانی کار خود را طوری بررسی کنید که انگار به تلاش های دیگران نگاه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Food supplies are at a critically low level.
[ترجمه گوگل]ذخایر مواد غذایی در سطح بسیار پایینی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی در سطح پایینی پایینی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pupils should be encouraged to discuss critically the information they are given.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید تشویق شوند تا در مورد اطلاعاتی که به آنها داده می شود به صورت انتقادی بحث کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید تشویق شوند تا به طور انتقادی اطلاعاتی که به آن ها داده می شود را مورد بحث و بررسی قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We teach students to think critically about the texts they are reading.
[ترجمه گوگل]ما به دانش آموزان یاد می دهیم که در مورد متن هایی که می خوانند، انتقادی فکر کنند
[ترجمه ترگمان]ما به دانش آموزان آموزش می دهیم که منتقدانه درباره متنی که می خوانند، منتقدانه تفکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The success of the project depends critically on the continuation of this funding.
[ترجمه گوگل]موفقیت پروژه به شدت به تداوم این بودجه بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]موفقیت این پروژه به شدت بستگی به ادامه این بودجه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is critically ill in intensive care.
[ترجمه گوگل]او در بخش مراقبت‌های ویژه بیمار وخیم است
[ترجمه ترگمان]او به شدت بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her eyes ran critically over her friend's new dress.
[ترجمه گوگل]چشمانش به شدت روی لباس جدید دوستش دوید
[ترجمه ترگمان]نگاهش را با دقت روی لباس جدید دوستش برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She kept vigil at the bedside of her critically ill son.
[ترجمه گوگل]او در کنار بالین پسرش که به شدت بیمار بود هوشیار بود
[ترجمه ترگمان]او به مراقبت از پسر بیمار در کنار تخت او مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She tries to get students to think critically, not just regurgitate facts.
[ترجمه گوگل]او سعی می‌کند دانش‌آموزان را وادار کند که انتقادی فکر کنند، نه اینکه فقط حقایق را بازگو کنند
[ترجمه ترگمان]او تلاش می کند تا دانش آموزان را وادار به تفکر انتقادی کند، نه تنها حقایق را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is still critically ill in hospital.
[ترجمه گوگل]او هنوز در بیمارستان به شدت بیمار است
[ترجمه ترگمان]او هنوز در بیمارستان وخیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Economic prosperity depends critically on an open world trading system.
[ترجمه گوگل]رونق اقتصادی به شدت به یک سیستم تجارت جهانی باز بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]رونق اقتصادی به طور بحرانی به سیستم تجارت جهانی باز بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Last night she was critically ill in intensive care.
[ترجمه گوگل]دیشب او در بخش مراقبت های ویژه به شدت بیمار بود
[ترجمه ترگمان]دیشب او به شدت مریض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتقدانه (قید)
critically

تخصصی

[ریاضیات] به طور بحرانی

انگلیسی به انگلیسی

• in a critical manner; fatally; judgmentally

پیشنهاد کاربران

1. بطور بحرانی. بطور جدی. وخیم 2. انتقاد آمیز. عیب جویانه 3. نقادانه. موشکافانه
مثال:
he was critically wounded
او بطور جدی مجروح و زخمی شده بود.
extremely / dangerously
به شدت - به طور حیاتی
critically ill patient
بیمار بدحال
in a way that shows you're criticizing sb or sth
با نگاه منتقدانه
موشکافانه
با توجه به متن می تواند معنی ``با دقت، متفکرانه، با توجه زیاد`` هم بدهد.
عاقل اندر سفیهانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : criticize / critique
✅️ اسم ( noun ) : critic / criticism / critique
✅️ صفت ( adjective ) : critical
✅️ قید ( adverb ) : critically
critically endangered languages
زبانهای زیادی در حال انقراض
critically endangered animals
حیوانات زیادی در حال انقراض
● اینجا به معنی خیلی زیاد است
Critically important
بسیار مهم
1. Pop up a window when a disk gets critically full.
وقتی دیسک کاملاً به حد وخیمی پر می شود یک پنجره را باز کنید.
2. And yet, the department of homeland security chose to award this critically important contract to a foreign company.
...
[مشاهده متن کامل]

و اما ، وزارت امنیت داخلی تصمیم گرفت این قرارداد بحرانی مهم را به یک شرکت خارجی اعطا کند.
3. That's a big ask, and Boyd falls critically short, and so the whole thing is quite comical.
این یک سوال بزرگ است ، و بوید به طور جدی کوتاه می آید ، و بنابراین کل ماجرا کاملاً خنده دار است.
4. A critically injured Tenge was rushed to St Dominic's Hospital by ambulance.
تنگه که به شدت مجروح شده بود ، توسط آمبولانس به بیمارستان سنت دومنیک منتقل شد.
5. This endangered status continued through several reassessments in 1986, 1988, 1990, and 1994 until it was upgraded in status to critically endangered in 1996.
این وضعیت در معرض خطر با ارزیابی مجدد در سالهای 1986 ، 1988 ، 1990 و 1994 ادامه یافت تا اینکه در سال 1996 به وضعیت به شدت در معرض خطر ارتقا یافت.
6. Critically examine your work as if you were looking at someone else's efforts.
کار خود را به گونه ای منتقدانه بررسی کنید که گویی به تلاش های دیگران نگاه می کنید.
Critically= بطور بحرانی یا وخیم، به طور جدی، منتقدانه، با داشتن صلاحیت انتقاد
Critically injured= به شدت مجروح
critically endangered= در معرض خطر شدید، گونه در معرض انقراض
معانی دیگر>>>> از روی انتقاد یا خرده گیری

ضروری
بحرانی
وخیم ( پزشکی )
واقعا، جدّا
نقادانه
بی نهایت، به شدت، به طور جدی
به دقت، بطور دقیق
بطور اساسی
منتقدانه صحبت کردن، بطور انتقاد پذیر
وخیمانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس