• (1)تعریف: brittle and easily broken or crumbled; crisp.
• (2)تعریف: firm and fresh, as some vegetables.
جمله های نمونه
1. Try this tasty dish for supper with a crispy salad.
[ترجمه آسیه] برای شام این غذای خوشمزه را بایک سالاد تردوتازه امتحان کنید
|
[ترجمه گوگل]این غذای خوشمزه را برای شام با سالاد ترد امتحان کنید [ترجمه ترگمان]این غذای خوش مزه رو برای شام با سالاد مخلوط بخور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The chicken's nice and crispy - just the way I like it .
[ترجمه آسیه] مرغ ترد و خوشمزه ای است درست همونجوری که من دوست دارم
|
[ترجمه گوگل]مرغ خوب و ترد است - همانطور که من دوست دارم [ترجمه ترگمان]جوجه خوش مزه و ترد است، درست همونطوری که من دوست دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Savoy Crunch peanuts are coated in a crispy shell in smoked bacon or sweet and sour flavours.
[ترجمه گوگل]بادام زمینی ساووی کرانچ در یک پوسته ترد در بیکن دودی یا طعم های ترش و شیرین پوشانده می شود [ترجمه ترگمان]بادام زمینی Crunch بادام زمینی با پوسته ترد در گوشت دودی یا طعم های شیرین و ترش پوشانده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The chicken was golden and crispy on the outside and juicy and succulent inside.
[ترجمه گوگل]مرغ از بیرون طلایی و ترد و داخلش آبدار و آبدار بود [ترجمه ترگمان]مرغ به صورت ترد و ترد در بیرون و آبدار و آبدار در داخل آن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The duck should have a crispy skin, which is accomplished through air drying.
[ترجمه گوگل]اردک باید پوستی ترد داشته باشد که از طریق خشک کردن هوا انجام می شود [ترجمه ترگمان]اردک باید یک پوست ترد داشته باشد که از طریق خشک شدن هوا انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Cook under a hot grill until brown and crispy.
[ترجمه گوگل]زیر یک گریل داغ بپزید تا قهوه ای و ترد شود [ترجمه ترگمان]کوک تحت توری داغ تا زمانی که قهوه ای و ترد باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You can serve the chicken with a crispy stir fry of mixed vegetables.
[ترجمه گوگل]می توانید مرغ را با سرخی ترد از سبزیجات مخلوط سرو کنید [ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از گوشت سرخ شده در ترد و سبزیجات مخلوط، به مرغ خدمت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They have a crispy crumb topping and are free from artificial colours and flavourings.
[ترجمه گوگل]آنها رویه ای ترد دارند و فاقد رنگ ها و طعم دهنده های مصنوعی هستند [ترجمه ترگمان]آن ها یک تکه نان ترد به رنگ ترد دارند و از رنگ های مصنوعی و flavourings رایگان استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Soon the trees will bear apples whose crispy, white flesh will not turn brown even hours after being cut open.
[ترجمه گوگل]به زودی درختان سیب هایی خواهند آورد که گوشت ترد و سفید آنها حتی چند ساعت پس از باز شدن قهوه ای نمی شود [ترجمه ترگمان]به زودی درختان سیب را تحمل خواهند کرد که گوشت سفید و سفید آن ها حتی ساعت ها پس از قطع شدن، قهوه ای نخواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Caesar is a generous complement of crispy romaine tossed with a mild, creamy vinaigrette.
[ترجمه گوگل]سزار یک مکمل سخاوتمندانه از رومای ترد است که با یک وینگرت ملایم و خامه ای پر شده است [ترجمه ترگمان]قیصر مکمل generous ترد romaine است که با یک vinaigrette نرم و نرم به هوا پرتاب می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A bed of greens, crispy onions, croutons, grilled chicken, teriyaki dressing.
12. Stir-fried Japanese soba with chicken square, crispy celery, straw mushroom and carrot in Japanese soy sauce.
[ترجمه گوگل]سوبای ژاپنی سرخ شده با مرغ مربعی، کرفس ترد، قارچ نی و هویج در سس سویا ژاپنی [ترجمه ترگمان]soba ژاپنی با سس مرغ، کرفس، کرفس ترد، قارچ نی و هویج در سس سویا ژاپن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The crispy Jordan almond is ingeniously blended with the soft sweet with soft texture and good elasticity together.
[ترجمه گوگل]بادام ترد جردن به طرز مبتکرانه ای با شیرینی نرم با بافت نرم و خاصیت ارتجاعی خوب با هم ترکیب شده است [ترجمه ترگمان]بادام برشته در جردن، به نحو ماهرانه با نرم نرم و نرم با بافت نرم و الاستیسیته خوب به هم ترکیب می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His playing was so beautifully put, with his famous runs, crispy, all the same size of a pearl.
[ترجمه گوگل]نوازندگی او بسیار زیبا بود، با دویدن های معروفش، ترد، به اندازه یک مروارید [ترجمه ترگمان]بازی کردن او به قدری زیبا بود که به صورت ترد و به صورت ترد و به اندازه یک مروارید به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I can't explain how they do it, but these french fries seem to be twice as crispy as most.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم توضیح دهم که آنها چگونه این کار را انجام می دهند، اما به نظر می رسد این سیب زمینی سرخ کرده دو برابر تردتر از بقیه هستند [ترجمه ترگمان]من نمی تونم توضیح بدم چطوری این کارو کردن، اما به نظر میاد این سیب زمینی سرخ کرده دو برابر بیشتر شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
crispy ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: سخت ترد تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که با جویدن به آسانی شکسته و خرد می شود
✔️برشته و سوخاری Rukmini Iyer’s 💥crispy💥 baked squash and gnocchi gratin with creme fraiche, feta and kale . . . This is a wonderful, autumnal rib - sticker of a dish, combining rosemary and chilli roasted squash with just - blanched gnocchi