crinkly

/ˈkrɪŋkli//ˈkrɪŋkli/

جمله های نمونه

1. She looked fondly at his crinkly face.
[ترجمه مینا] او ( آن زن ) مهربانانه و با ملاطفت صورت چروک او ( آن مرد ) را نگریست
|
[ترجمه گوگل]با محبت به صورت چروکیده او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به صورت crinkly نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The paper was brown and crinkly at the edges.
[ترجمه sara] کاغذ قهواه ای و لبه هایش چروکیده شده بود.
|
[ترجمه گوگل]کاغذ قهوه ای و در لبه های آن ژولیده بود
[ترجمه ترگمان]کاغذ قهوه ای و بهم پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had blue eyes and crinkly fair hair.
[ترجمه گوگل]او چشمان آبی و موهای ژولیده داشت
[ترجمه ترگمان]چشم های آبی و موهای کم پشت سفید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He smiled his nice, crinkly smile.
[ترجمه گوگل]او به لبخند زیبای خود لبخند زد
[ترجمه ترگمان]لبخند ظریف و ظریف او را زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His crinkly hair was touched with grey.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده اش خاکستری شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای مجعد او از خاکستری پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Uneven blotches and crinkly patches are on the leaf surface.
[ترجمه گوگل]لکه های ناهموار و لکه های چروک در سطح برگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]لکه های جوهر و patches پیچیده روی سطح برگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In his crinkly fair hair there was hardly any grey.
[ترجمه گوگل]در موهای روشن و ژولیده اش تقریبا هیچ خاکستری وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]موهایش را به هم پیچیده و به هم پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The leaves turned brown and crinkly.
[ترجمه گوگل]برگها قهوه ای و چروک شد
[ترجمه ترگمان]برگ ها قهوه ای و بهم پیچیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His crinkly hair was a glossy brown colour still unmarked by grey; his moustache was neat and trim.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده اش قهوه ای براق بود که هنوز خاکستری مشخص نشده بود سبیل هایش مرتب و مرتب بود
[ترجمه ترگمان]موی سرش هم به رنگ قهوه ای براق بود، هنوز به رنگ خاکستری دست نخورده باقی مانده بود سبیلش مرتب و پاکیزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His skin gets all crinkly, like wax paper or something.
[ترجمه گوگل]پوست او کاملاً چروک می شود، مانند کاغذ مومی یا چیزی
[ترجمه ترگمان]پوستش به هم پیچیده میشه مثل کاغذ مومی یا یه همچین چیزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I savor the feeling of the crinkly old skins through silk gloves, turning them page by page.
[ترجمه گوگل]احساس پوست های چروک و قدیمی را از میان دستکش های ابریشمی می چشم و آنها را صفحه به صفحه ورق می زنم
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که آن پوست کهنه و کهنه را در دستکش های ابریشمی احساس می کنم و صفحه را ورق می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is probably too stiff and crinkly for him, and he probably doesn't think he looks as smart in it as he once did.
[ترجمه گوگل]احتمالاً برای او خیلی سفت و چروک است، و احتمالاً فکر نمی‌کند که در آن به اندازه زمانی باهوش به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]احتمالا خیلی هم خشک و هم به هم پیچیده است، و احتمالا فکر نمی کند که او هم مثل سابق باهوش به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His crinkly black hair was tangled and wild, but his dark skin was smooth and perfect, his teeth white and straight.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده مشکی او درهم و وحشی بود، اما پوست تیره اش صاف و بی نقص، دندان هایش سفید و صاف بود
[ترجمه ترگمان]موهای سیاه و مجعد او درهم و آشفته بود، اما پوست تیره اش صاف و بی نقص بود، دندان هایش سفید و صاف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her bodice was made of crinkly material.
[ترجمه گوگل]بدن او از مواد چروک ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]سینه بند او از جنس چروک ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wrinkly, crumpled
something that is crinkly has many small creases or folds.

پیشنهاد کاربران

مچاله
چروک
چروکیده
چین خورده
موج دار
( مو ) تاب خورده، فِردار، مجعّد
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )

بپرس