crimped

/ˈkrɪmp//krɪmp/

چین، طره، جعد موی، مانع، چروکیدن، چین چین وموجدارکردن، پیچش وانقباض عضله در خواب، اغوا کردن، گول

جمله های نمونه

1. she crimped her hair with a hot iron
او گیسوی خود را با آهن داغ فر انداخت.

تخصصی

[نساجی] مجعد - فر و موج دار

انگلیسی به انگلیسی

• curled; folded together; pleated

پیشنهاد کاربران

بپرس