1. Even the town crier of nearby Faringdon was on hand to give an official reception.
[ترجمه گوگل]حتی فریاد شهر فرینگدون در همان حوالی برای پذیرایی رسمی حاضر بود
[ترجمه ترگمان]حتی جارچی شهر of نیز برای دادن رسمی به یک میهمانی رسمی دست به دست هم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Mr Johnson secretly arranged with deputy crier David Mitchell to propose during one of his ear-splitting announcements.
[ترجمه گوگل]آقای جانسون به طور مخفیانه با دیوید میچل، معاون فریاد، قرار گذاشت تا در یکی از اعلامیههای گوشخراش خود، خواستگاری کنند
[ترجمه ترگمان]آقای جانسون به طور مخفیانه با معاون \"دیوید میچل\" ملاقات کرد تا در طی یکی از آگهی های تقسیم گوش خود پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The old town crier was an advertiser.
[ترجمه گوگل]گریه کننده شهر قدیمی یک تبلیغ کننده بود
[ترجمه ترگمان]جارچی قدیمی شهر advertiser بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The victim cried like a professional, a virtuoso crier.
[ترجمه گوگل]قربانی مانند یک حرفه ای گریه می کرد، یک گریه کننده فضول
[ترجمه ترگمان]قربانی مثل یه فروشنده حرفه ای گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Leading voice: Town Crier Alan Booth beat 7schoolchildren when they carried out an experiment on shouting.
[ترجمه گوگل]صدای اصلی: Town Crier Alan Booth 7 کودک مدرسه ای را هنگامی که آزمایشی را روی فریاد انجام دادند کتک زد
[ترجمه ترگمان]صدای رهبری: آلن Booth ون به هنگام اجرای آزمایشی برای فریاد زدن ۷ بچه مدرسه ای را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It enlisted the help of the Town Crier to encourage parishioners to empty their larders in time for Lent.
[ترجمه گوگل]این از تاون کریر کمک گرفت تا مردم محله را تشویق کند که سالن های خود را به موقع برای روزه خالی کنند
[ترجمه ترگمان]این کار به کمک شهر crier برای تشویق مردم به خالی کردن larders در زمان روزه گرفتن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her son-in-law is the world's tallest Town Crier at seven feet two inches and he wears size 15 shoes.
[ترجمه گوگل]داماد او بلندترین تاون کرایر جهان با ارتفاع هفت فوت و دو اینچ است و کفش سایز 15 می پوشد
[ترجمه ترگمان]داماد او، بلندترین شهرک جهان است که در ارتفاع هفت پا و دو اینچ قد دارد و ۱۵ کفش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mr Chittenden was replaced as Chester's town crier last year after he resigned.
[ترجمه گوگل]آقای چیتندن سال گذشته پس از استعفا به عنوان مربی شهر چستر جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]آقای Chittenden سال گذشته پس از استعفای او به عنوان \"جارچی شهر Chester\" جایگزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. May the Town Crier remain in the very capable hands of the college students and lecturers for a long time to come.
[ترجمه گوگل]باشد که Town Crier برای مدت طولانی در دستان بسیار توانمند دانشجویان و اساتید دانشگاه باقی بماند
[ترجمه ترگمان]در ماه مه شهر crier در دستان توانای دانشجویان کالج و استادان برای مدتی طولانی باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Before we had newspapers, a town crier would cry the news.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه روزنامه داشته باشیم، گریه کننده شهر این خبر را می گریست
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه روزنامه داشته باشیم جارچی شهر اخبار رو فریاد می زنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This was where the town crier cried the news.
[ترجمه گوگل]اینجا بود که گریه کننده شهر این خبر را گریه کرد
[ترجمه ترگمان]این همان جایی بود که جارچی شهر فریاد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The slogan crier saw the dog and frog jump and fro in the fog.
[ترجمه گوگل]فریاد شعار سگ و قورباغه را دید که در مه و آن طرف می پریدند
[ترجمه ترگمان]The سگ و قورباغه را دید که در مه عقب و عقب می پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Now the crier called the train ready and they got on.
[ترجمه گوگل]حالا فریاد قطار را آماده صدا کرد و سوار شدند
[ترجمه ترگمان]حالا جارچی به قطار زنگ زد و آن ها سوار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He has been designated the crier of this village.
[ترجمه گوگل]او به عنوان مداح این روستا تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]اون جارچی این روستا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Leave her alone. She's natural crier.
[ترجمه گوگل]تنهاش بذار او یک گریه کننده طبیعی است
[ترجمه ترگمان] ولش کن اون جارچی natural
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید