cried


زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cry

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of cry.

جمله های نمونه

1. he cried and shouted
او گریه کرد و داد زد.

2. he cried over the corpse of his father
او بر جسد پدرش گریست.

3. people cried out against his cruelties
مردم بیدادگری های او را سخت مورد اعتراض قرار دادند.

4. she cried a bit and then became restful
قدری گریه کرد و سپس آرام شد.

5. she cried for three nights together
او سه شب آزگار گریه می کرد.

6. she cried out in fright
از ترس فریاد کشید.

7. the spectators cried and whooped loudly
تماشاچیان با صدای بلند فریاد و هورا کشیدند.

8. the flea-bitten baby cried all night
کودک کک گزیده تمام شب گریه کرد.

9. the oppressed citizens cried out for liberty
شهروندان ستمدیده با فریاد و اعتراض خواهان آزادی شدند.

10. the mother knelt and cried, but teymoor did not relent and ordered the execution to proceed
مادر زانو زد وگریه کرد ولی تیمور خم به ابرو نیاورد و دستور اجرای اعدام را داد.

11. he got up to go, whereat his wife cried
او بلند شد برود که زنش زد زیر گریه.

12. she said some daring things and her mother cried
حرف های گستاخانه ی او باعث گریه ی مادرش شد.

13. i was so lonesome for my mother that i cried in my sleep
آنقدر دلتنگ مادرم شده بودم که در خواب گریه می کردم.

14. 'What have you done?' Ellie cried in alarm.
[ترجمه گوگل]"چه کار کردی؟" الی با نگرانی گریه کرد
[ترجمه ترگمان]تو چیکار کردی؟ الی الی با نگرانی فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He cried to his friend on the opposite side of the street.
[ترجمه گوگل]برای دوستش در آن طرف خیابان گریه کرد
[ترجمه ترگمان]به دوست خود در سمت دیگر خیابان فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She cried out with pleasure when she saw her little sister.
[ترجمه گوگل]وقتی خواهر کوچکش را دید از خوشحالی گریه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی خواهر کوچکش را دید با خوشحالی فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She cried out in fear and flung both arms up to protect her face.
[ترجمه گوگل]او از ترس فریاد زد و هر دو دستش را بالا انداخت تا از صورتش محافظت کند
[ترجمه ترگمان]او با ترس فریاد زد و هر دو دستش را بالا برد تا از صورتش محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She was a placid child who rarely cried.
[ترجمه گوگل]او کودکی آرام بود که به ندرت گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]او بچه آرامی بود که بندرت گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He suddenly cried out that the storehouse was on fire.
[ترجمه گوگل]او ناگهان فریاد زد که انبار آتش گرفته است
[ترجمه ترگمان]ناگهان فریاد زد که انبار آتش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Cried به معنی گریه کردن ، گریان
گریان
گریه کرد
گریه کرد ، داد زد ، فریاد زد
گریه کردن چون ed بهش اضافه کرده زمان گذشته شده وگرنه خود کلمهcryبه معنی گریه کردن هست
نگران شدن گریه کردن
باصدای بلند گفتن. فریاد زدن . از خنده و خوش حالی فریاد زدن
بانگ زد ، خروشید

بپرس