اسم ( noun )
• (1) تعریف: a tuft or other projecting growth on an animal's head, such as the comb of a rooster, or anything resembling such a growth.
• مشابه: crown
• مشابه: crown
- This type of cockatoo has a pink crest.
[ترجمه گوگل] این نوع کاکادو دارای تاج صورتی است
[ترجمه ترگمان] این نوع طوطی کاکل قرمز رنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نوع طوطی کاکل قرمز رنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an emblem or heraldic device displayed above the shield on a coat of arms.
• مشابه: arm
• مشابه: arm
- A lion is part of his family's crest.
[ترجمه گوگل] یک شیر بخشی از تاج خانواده اش است
[ترجمه ترگمان] شیر بخشی از تاج خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شیر بخشی از تاج خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a peak or prominence, as of a mountain or wave.
• مشابه: crown, height, peak, ridge
• مشابه: crown, height, peak, ridge
- When the soldiers reached the crest of the hill, they were instantly fired upon.
[ترجمه گوگل] هنگامی که سربازان به قله تپه رسیدند، بلافاصله به آنها شلیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی سربازان به بالای تپه رسیدند بلافاصله شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی سربازان به بالای تپه رسیدند بلافاصله شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the morning, fog obscured the crest of the mountain.
[ترجمه گوگل] صبح، مه تاج کوه را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان] صبح، مه قله کوه را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صبح، مه قله کوه را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the highest level.
• مشابه: acme, crown, height, peak, top
• مشابه: acme, crown, height, peak, top
- At the crest of the flood, the water level reached twenty feet.
[ترجمه گوگل] در اوج سیل، سطح آب به بیست پا رسید
[ترجمه ترگمان] در ستیغ سیل، سطح آب به بیست پا می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در ستیغ سیل، سطح آب به بیست پا می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was at the crest of her professional career when she fell ill.
[ترجمه گوگل] او در اوج حرفه حرفه ای خود بود که بیمار شد
[ترجمه ترگمان] وقتی بیمار شد، او در اوج کار حرفه ای خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی بیمار شد، او در اوج کار حرفه ای خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form the highest point or reach the highest level.
• مشابه: peak
• مشابه: peak
- The river crested earlier than expected, and damage from the flood was less extensive than predicted.
[ترجمه گوگل] رودخانه زودتر از حد انتظار اوج گرفت و خسارات ناشی از سیل کمتر از حد پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان] ارتفاع رودخانه زودتر از حد انتظار بود و خسارت ناشی از سیل کم تر از پیش بینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ارتفاع رودخانه زودتر از حد انتظار بود و خسارت ناشی از سیل کم تر از پیش بینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crests, cresting, crested
مشتقات: crested (adj.), crestless (adj.)
حالات: crests, cresting, crested
مشتقات: crested (adj.), crestless (adj.)
• (1) تعریف: to reach the top or peak of.
• مشابه: crown
• مشابه: crown
• (2) تعریف: to top with, or as though with, a crest.