crepitate

/ˈkrepɪteɪt//ˈkrepɪteɪt/

معنی: صدای خش خش کردن، انفجار پی در پی کردن
معانی دیگر: ترق تروق کردن (مثل هنگام بو دادن ذرت)، جرق جرق کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: crepitates, crepitating, crepitated
مشتقات: crepitation (n.)
• : تعریف: to make repeated crackling sounds; crackle.

مترادف ها

صدای خش خش کردن (فعل)
crepitate, swoosh

انفجار پی در پی کردن (فعل)
crepitate

انگلیسی به انگلیسی

• crackle; rattle

پیشنهاد کاربران

بپرس