credulity

/krəˈduːləti//krɪˈdjuːlɪti/

معنی: ساده لوحی، زود باوری
معانی دیگر: خوش باوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an inclination to believe or trust, esp. without sufficient basis or evidence; gullibility.
متضاد: incredulity

- She knew him to be a profound skeptic, so she was surprised at his credulity on this occasion.
[ترجمه گوگل] او می دانست که او یک شکاک عمیق است، بنابراین از زودباوری او در این موقعیت شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان] او می دانست که او مشکوک است، بنابراین از زودباوری او در این مورد تعجب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the credulity of a child
زود باوری یک کودک

2. A little credulity helps one on through life very smoothly.
[ترجمه گوگل]کمی زودباوری به فرد کمک می‌کند تا زندگی را به راحتی طی کند
[ترجمه ترگمان]یک ساده لوحی کوچک به یک نفر از طریق زندگی بسیار نرم کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They seem to equate intelligent belief with credulity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آنها باور هوشمندانه را با زودباوری یکی می دانند
[ترجمه ترگمان]آن ها به نظر می رسد که این باور هوشمندانه را با زودباوری می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Advertisers were accused of exploiting consumers' credulity.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان متهم به سوء استفاده از زودباوری مصرف کنندگان بودند
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کنندگان متهم به سواستفاده از مصرف کنندگان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He tried to practice upon the imagination and credulity of the public.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بر اساس تخیل و زودباوری مردم تمرین کند
[ترجمه ترگمان]می کوشید بر تخیل و زودباوری مردم عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The play's plot stretches credulity to the limit.
[ترجمه گوگل]طرح نمایشنامه باورپذیری را تا حد نهایی گسترش می دهد
[ترجمه ترگمان]طرح این نمایشنامه به حدی ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her latest version of events strained their credulity still further.
[ترجمه گوگل]آخرین نسخه او از رویدادها، باورپذیری آنها را بیش از پیش تحت فشار قرار داد
[ترجمه ترگمان]آخرین نسخه او از این حوادث زود باوری آن ها را بیشتر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It strained credulity to believe that a nuclear war would not lead to the destruction of the planet.
[ترجمه گوگل]باور این که جنگ هسته ای منجر به نابودی سیاره زمین نمی شود، باورپذیری را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]باور بر این باور بود که جنگ هسته ای به نابودی این سیاره منجر نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has practised upon my credulity with huge success.
[ترجمه گوگل]او باورپذیری من را با موفقیت بزرگی تمرین کرده است
[ترجمه ترگمان]از زودباوری من با موفقیت بزرگی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is perhaps understandable, but it is stretching credulity to expect us to bless it as the highest human freedom.
[ترجمه گوگل]این شاید قابل درک باشد، اما این که از ما انتظار داشته باشیم آن را به عنوان بالاترین آزادی بشری برکت دهیم، باورپذیری است
[ترجمه ترگمان]شاید این قابل درک باشد، اما باور کردن ما این است که ما را به عنوان بالاترین میزان آزادی انسان حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They traded on his credulity.
[ترجمه فروغ] انها روی ساده لوحیش حساب کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس زودباوری او معامله کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ساده لوحی خود را با آن ها مبادله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Was this all just a matter of runaway credulity, mass hysteria, or overwrought salesmanship?
[ترجمه گوگل]آیا همه اینها فقط ناشی از زودباوری فراری، هیستری جمعی یا فروشندگی بیش از حد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا همه این ها فقط یک جور ساده لوحی و جنون و هذیان، یا یک روش پر کار بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The plot does stretch credulity.
[ترجمه گوگل]طرح باورپذیری را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این نقشه زود باوری را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When too energetic and predominant, it disposes of Credulity, and in mercantile men, leads to rash and inconsiderate speculation.
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیش از حد پرانرژی و غالب باشد، زودباوری را از بین می برد و در مردان سوداگر، به گمانه زنی های عجولانه و بی ملاحظه منجر می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیش از حد پرانرژی و مسلط بود، disposes، و در مردان تجارتی، به احتکار بی مورد و inconsiderate منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساده لوحی (اسم)
simplicity, naivety, credulity, gullibility, simple-heartedness

زود باوری (اسم)
credulity, gullibility

انگلیسی به انگلیسی

• naivete, gullibility, tendency to believe too readily
credulity is willingness to believe that something is real or true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خوش باوری. زودباوری. ساده لوحی
مثال:
a plot that stretches credulity to the utmost
یک طرح داستانی که {با} ساده لوحی به بیشترین حد طولانی شده.
زودباوری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : credulity / credibility
✅️ صفت ( adjective ) : credulous / credible
✅️ قید ( adverb ) : credibly / credulously
ساده لوحی
زودباوری

بپرس