• (1)تعریف: the quality of being believable, or the power to cause others to believe. • مترادف: believability
- His wide experience as a soldier and commander gives his statements about war great credibility.
[ترجمه گوگل] تجربه گسترده او به عنوان یک سرباز و فرمانده به اظهارات او در مورد جنگ اعتبار زیادی می دهد [ترجمه ترگمان] تجربه گسترده او به عنوان یک سرباز و فرمانده اظهارات خود را در مورد اعتبار عظیم جنگ بیان می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: ability to believe.
- The characters were so outrageous that they suspended my credibility.
[ترجمه گوگل] شخصیت ها آنقدر ظالمانه بودند که اعتبار من را به حالت تعلیق درآوردند [ترجمه ترگمان] شخصیت های آن آنقدر ظالمانه بودند که اعتبار مرا به حالت تعلیق درآوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the erosion of the leader's credibility
ازبین رفتن اعتماد نسبت به رهبر
2. The scandal has damaged his credibility as a leader.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] رسوایی اعتبارش را به عنوان یک رهبر خدشه دار کرده است
|
[ترجمه گوگل]این رسوایی به اعتبار او به عنوان یک رهبر آسیب رسانده است [ترجمه ترگمان]این رسوایی به اعتبار او به عنوان یک رهبر آسیب رسانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There is a credibility gap developing between employers and employees.
[ترجمه گوگل]شکاف اعتباری بین کارفرمایان و کارمندان در حال توسعه است [ترجمه ترگمان]یک شکاف اعتباری بین کارفرمایان و کارمندان وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The certificate has great credibility in France and Germany.
[ترجمه گوگل]این گواهی در فرانسه و آلمان از اعتبار بالایی برخوردار است [ترجمه ترگمان]این گواهی اعتبار زیادی در فرانسه و آلمان دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His arrest for lewd behaviour seriously damaged his credibility as a religious leader.
[ترجمه گوگل]دستگیری او به دلیل رفتار زشت به اعتبار وی به عنوان یک رهبر مذهبی آسیب جدی وارد کرد [ترجمه ترگمان]دستگیری وی برای رفتار lewd به شدت به اعتبار او به عنوان یک رهبر مذهبی آسیب رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The police have lost their credibility.
[ترجمه گوگل]پلیس اعتبار خود را از دست داده است [ترجمه ترگمان]پلیس اعتبار خود را از دست داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The report gives an appearance of scientific credibility.
[ترجمه گوگل]این گزارش ظاهری از اعتبار علمی به دست می دهد [ترجمه ترگمان]این گزارش حاکی از اعتبار علمی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A mistake like that will do his credibility a lot of harm.
[ترجمه گوگل]چنین اشتباهی به اعتبار او آسیب زیادی وارد می کند [ترجمه ترگمان]اشتباهی مثل این به اعتبار خودش لطمه می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There are serious questions about the credibility of these reports.
[ترجمه گوگل]در مورد اعتبار این گزارش ها سؤالات جدی وجود دارد [ترجمه ترگمان]سوالاتی جدی در مورد اعتبار این گزارش ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The prosecution did its best to undermine the credibility of the witness.
[ترجمه گوگل]دادستان تمام تلاش خود را برای تضعیف اعتبار شاهد انجام داد [ترجمه ترگمان]دادستان نهایت تلاش خود را کرد تا اعتبار شهادت را از بین ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His credibility is in tatters after a series of defeats and failures.
[ترجمه گوگل]اعتبار او پس از یک سری شکست ها و ناکامی ها در حال فروپاشی است [ترجمه ترگمان]اعتبار او، پس از یک سری از شکست ها و شکست ها، تکه تکه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Athletics'anti - dope campaigners are faced with a credibility problem.
[ترجمه گوگل]ورزشکاران ضد دوپینگ با مشکل اعتبار مواجه هستند [ترجمه ترگمان]ورزش کاران مبارزه با مواد مخدر با یک مشکل اعتباری مواجه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There is little credibility among scientists for the book's claims.
[ترجمه گوگل]در میان دانشمندان اعتبار کمی برای ادعاهای کتاب وجود دارد [ترجمه ترگمان]اعتبار کمی در میان دانشمندان برای ادعاهای این کتاب وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The prime minister's credibility suffered in his handling of the crisis.
[ترجمه گوگل]اعتبار نخست وزیر در مدیریت بحران آسیب دید [ترجمه ترگمان]اعتبار نخست وزیر در رسیدگی به این بحران از اعتبار بالایی برخوردار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید