creature of habit

انگلیسی به انگلیسی

• one set in their ways, one who prefers routine

پیشنهاد کاربران

شخصی که روتین دارد
عادت گرا
بر اساس عادت، بنده عادت
کسی که همیشه یه سری کارهای مشخص رو از یه طریق مشخصی انجام میده کسی که زندگیش خیلی روتینه و طبق عادات همیشگی پیش میره و از منطقه امنش خارج نمیشه
Someone who always wants to do the same things in the same way
روز هام مثل همه
زاده عادت، بنده عادت، کسی که همواره به صورت روتین زندگی می کند، کسی که روتین ( روال همیشگی ) را ترجیح میدهد، برده عادت، اسیر عادت!
I'm a creature of habit
من یک بنده عادتم!

بپرس