creativity

/ˌkrieˈtɪvəti//kriˈeɪtɪv/

معنی: قوه ابتکار، قدرت خلاقه، قدرت ابداع، افرینندگی
معانی دیگر: خلاقیت، آفرینندگی، آفریدگری، creativeness : قدرت خلاقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the capability of inventing or producing original or imaginative work.
مشابه: imagination, ingenuity, originality

(2) تعریف: the process of so inventing or producing.
مشابه: ingenuity

جمله های نمونه

1. poetic creativity
خلاقیت شاعرانه

2. barren of creativity
عاری از خلاقیت

3. I admired the creativity which prevailed among the young writers.
[ترجمه فائزه] من از خلاقیتی که در بین نویسندگان جوان غالب بود تحسین کردم.
|
[ترجمه ناصرعلیمحمدی] من خلاقیتی را که در بین نویسندگان جوان رواج داشت، تحسین کردم.
|
[ترجمه شان] من قدرت آفرینندگی ( خلاقیتی ) را که در بین نویسندگان جوان وجود داشت تحسین میکردم.
|
[ترجمه گوگل]من خلاقیتی را که در بین نویسندگان جوان حاکم بود تحسین می کردم
[ترجمه ترگمان]من خلاقیت را که در میان نویسندگان جوان رواج داشت تحسین کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A good teacher can encourage artistic creativity.
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب می تواند خلاقیت هنری را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب می تواند خلاقیت هنری را تشویق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They hope the new rules will not stifle creativity.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند قوانین جدید خلاقیت را خفه نکنند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که قوانین جدید خلاقیت را سرکوب نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She felt her creativity was being strangled.
[ترجمه Teacher Leila] او احساس کرد که خلاقیتش سرکوب شده.
|
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که خلاقیتش خفه شده است
[ترجمه ترگمان]حس می کرد که خلاقیت او خفه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will technology in music drive creativity to extinction?
[ترجمه گوگل]آیا فناوری در موسیقی، خلاقیت را به سمت انقراض سوق خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تکنولوژی در موسیقی خلاقیت را به نابودی سوق می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Too many rules might deaden creativity.
[ترجمه گوگل]قوانین بیش از حد ممکن است خلاقیت را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قوانین ممکن است معکوس شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Common sense and creativity are some of the intangibles we're looking for in an employee.
[ترجمه شان] عقل سلیم ( شعور و خرد ) و خلاقیت ، از جمله دارایی ها ( توانایی های ) نا مشهودی است که در یک کارمند ، به دنبال آن هستیم.
|
[ترجمه گوگل]عقل سلیم و خلاقیت از جمله چیزهای ناملموسی است که در یک کارمند به دنبال آن هستیم
[ترجمه ترگمان]حس مشترک و خلاقیت برخی از دارایی های ناملموس هستند که ما در یک کارمند به دنبال آن هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a disappointing poverty of creativity in their work.
[ترجمه شان] در کار آن ها، کمبود خلاقیت ناامید کننده ای وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]فقر ناامیدکننده خلاقیت در کار آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فقر ناامید کننده ای در کار آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're looking for young people with enterprise and creativity.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال جوانان با سرمایه گذاری و خلاقیت هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال جوانان با شرکت و خلاقیت هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We must harness the skill and creativity of our workforce.
[ترجمه گوگل]ما باید مهارت و خلاقیت نیروی کار خود را مهار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مهارت و خلاقیت نیروی کار خود را مهار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Creativity and originality are more important than technical skill.
[ترجمه گوگل]خلاقیت و اصالت مهمتر از مهارت فنی است
[ترجمه ترگمان]خلاقیت و اصالت مهم تر از مهارت فنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Too much bureaucracy represses creativity and initiative.
[ترجمه گوگل]بوروکراسی بیش از حد، خلاقیت و ابتکار را سرکوب می کند
[ترجمه ترگمان]بیش از حد بوروکراسی و ابتکار عمل را سرکوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوه ابتکار (اسم)
ingenuity, creativeness, creativity

قدرت خلاقه (اسم)
creativeness, creativity

قدرت ابداع (اسم)
creativeness, creativity

افرینندگی (اسم)
creativeness, creativity

تخصصی

[صنعت] خلاقیت - عبارتست از پیدایی و تولید یک فکر یا اندیشه نو
[روانپزشکی] خلاقیت. توانایی آفرینش چیزی بدیع و تازه. به عقیده پیاژه، تفکر کودک در شروع دوره نوجوانی بیشتر انتزاعی، مفهومی، منطقی و آینده گرا است.

انگلیسی به انگلیسی

• innovativeness, inventiveness; artistry; ability to create

پیشنهاد کاربران

خلاقیت. ابتکار. نوآوری
مثال:
Our creativity to use them
خلاقیت و ابتکار ِ ما در استفاده کردن از آنها
آفرینایی
( Āfarināyi )
�آفرین� ( create ) و �‍آیی� ( ivity )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : create
✅️ اسم ( noun ) : creation / creationism / creationist / creative / creator / creativity / creativeness
✅️ صفت ( adjective ) : creative / creationist
✅️ قید ( adverb ) : creatively
creativity ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: آفرینندگی
تعریف: توانایی ایجاد اندیشۀ نو و بی‏سابقه‏ای که سودمند یا جذاب یا معنادار باشد|||متـ . خلاقیت
نوآوری
قوه ابتکار، خلاقیت، فوادبهشتی یاپیشرفته.
خلاقیت، ابتکار

بپرس