create

/kriˈeɪt//kriːˈeɪt/

معنی: ایجاد کردن، ساختن، فراهم کردن، خلق کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
معانی دیگر: آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن، پدید آوردن، عنوان (یا رتبه یا شغل یا قدرت) تازه اعطا کردن، گماشتن، ابداع کردن، (کارهای هنری و فنی و غیره) ساختن، ابتکار به خرج دادن، (انگلیس - خودمانی) غرو لند کردن، سخت شکوه کردن، دادو بیداد کردن، خلق شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: creates, creating, created
(1) تعریف: to bring into being.
مترادف: develop, fabricate, father, form, found, initiate, invent, originate
متضاد: abolish, annihilate, demolish, destroy, obliterate
مشابه: author, carve, compose, conceive, constitute, contrive, design, devise, engender, establish, fashion, formulate, generate, make, procreate, start

- He created a magnificent work of art for the town hall.
[ترجمه Negar] او یک کار هنری عظیم برای سالن شهرداری خلق کرد
|
[ترجمه گوگل] او یک اثر هنری باشکوه برای تالار شهر خلق کرد
[ترجمه ترگمان] او یک کار عالی برای سالن شهرداری ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The chef has created three new dishes.
[ترجمه هما] سر آشپز سه غذای جدید درست کرده است
|
[ترجمه P.Z] آشپز شه ظروف جدید ایجاد کرده است
|
[ترجمه A.H] سرآشپز سه غدای جدید خلق کرده است
|
[ترجمه گوگل] سرآشپز سه غذای جدید درست کرده است
[ترجمه ترگمان] آشپز سه غذای تازه ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A new division of the police department was created to deal with this problem.
[ترجمه گوگل] بخش جدیدی از اداره پلیس برای رسیدگی به این مشکل ایجاد شد
[ترجمه ترگمان] بخش جدیدی از اداره پلیس برای رسیدگی به این مشکل ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The new government pledged to create more jobs.
[ترجمه گوگل] دولت جدید متعهد شد که مشاغل بیشتری ایجاد کند
[ترجمه ترگمان] دولت جدید قول داده است که مشاغل بیشتری ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A large mirror on a wall can sometimes create a feeling of more space.
[ترجمه گوگل] یک آینه بزرگ روی دیوار گاهی اوقات می تواند احساس فضای بیشتری را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان] یک آینه بزرگ بر روی یک دیوار گاهی اوقات می تواند احساس فضای بیشتری ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause; produce.
مترادف: beget, engender, hatch, make, produce
مشابه: conceive, father, generate, give rise to, manufacture, mother, procreate, sire, spawn

- Arguing only creates more problems.
[ترجمه گوگل] مشاجره فقط مشکلات بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] بحث کردن فقط مشکلات بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The radicals hoped to create social unrest.
[ترجمه گوگل] رادیکال ها امیدوار بودند که ناآرامی اجتماعی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان] تندروها امیدوارند که ناآرامی اجتماعی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to bring something into being, esp. works of the imagination.
مترادف: conceive, imagine
متضاد: destroy
مشابه: compose, dream up, visualize

- As an artist, he had no desire to teach, only to create.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک هنرمند، او هیچ تمایلی به تدریس نداشت، فقط به خلق کردن
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک هنرمند، او علاقه ای به تدریس نداشت، فقط برای خلق کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to create noise
سر و صدا ایجاد کردن

2. to create one a judge
کسی را به منصب قضاوت گماشتن

3. his characters create their own universe in each story
در هر یک از داستان ها،شخصیت های او دنیای خود را به وجود می آورند.

4. some factories create smoke
برخی کارخانه ها دود ایجاد می کنند.

5. they wanted to create revolutionary cadres in every university
آنها می خواستند درکلیه ی دانشگاه ها گروه های انقلابی به وجود آورند.

6. the bottlenecks at the bridges create tremendous traffic jams
تنگنای پل ها راه بندان های بزرگی ایجاد می کند.

7. the western hemisphere wants to create a common market
(کشورهای) نیمکره ی غربی می خواهند بازار مشترک درست کنند.

8. the emotion that empowers the artist to create a work of art
احساساتی که هنرمند را قادر به خلق یک اثر هنری می کند

9. Today they'll consider tax breaks for businesses that create jobs in inner cities.
[ترجمه گوگل]امروز آنها معافیت های مالیاتی را برای مشاغلی که در داخل شهرها شغل ایجاد می کنند در نظر خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]امروزه آن ها معافیت های مالیاتی برای کسب و کارهایی را در نظر می گیرند که مشاغل را در درونشهرها ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Money won't create success, the freedom to make it will.
[ترجمه گوگل]پول موفقیت را ایجاد نمی کند، آزادی ایجاد آن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پول موفقیت را ایجاد نمی کند، آزادی برای رسیدن به آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Singing can create a sense of wellbeing.
[ترجمه گوگل]آواز خواندن می تواند حس خوبی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]آواز خواندن می تواند یک حس آسودگی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government plans to create more jobs for young people.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد برای جوانان شغل بیشتری ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]دولت در نظر دارد مشاغل بیشتری برای جوانان ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sloping walls on the bulk of the building create an optical illusion.
[ترجمه گوگل]دیوارهای شیب دار در قسمت عمده ساختمان یک توهم بصری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]دیواره ای Sloping بر روی قسمت عمده ساختمان یک توهم نوری ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The main purpose of industry is to create wealth.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی صنعت خلق ثروت است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این صنعت ایجاد ثروت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The robbers threw smoke bombs to create a diversion.
[ترجمه گوگل]سارقان برای ایجاد انحراف، بمب های دودزا پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]دزدان برای ایجاد اختلاف بمب هایی را پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The aim is to create a safe haven for the thousands of refugees.
[ترجمه گوگل]هدف ایجاد یک پناهگاه امن برای هزاران پناهنده است
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد یک پناه گاه امن برای هزاران پناهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We're trying to create our own computerized database.
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای ایجاد پایگاه داده کامپیوتری خود هستیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم سعی می کنیم به دیتابیس دسترسی پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Addressing customers in their own language helps create goodwill.
[ترجمه گوگل]خطاب قرار دادن مشتریان به زبان خودشان به ایجاد حسن نیت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]پرداختن به مشتریان در زبان خودشان به ایجاد حسن نیت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

فراهم کردن (فعل)
get, collect, establish, obtain, troop, create

خلق کردن (فعل)
create

افریدن (فعل)
create

ناگهان ایجاد شدن (فعل)
create

سرشتن (فعل)
mix, knead, form, shape, create, mold

تخصصی

[کامپیوتر] ساختن ؛ ایجاد
[فوتبال] ایجادکردن
[ریاضیات] ایجاد کردن، خلق کردن، آفریدن

انگلیسی به انگلیسی

• produce, make
to create something means to cause it to happen or exist.
to create something also means to increase something that already exists.
if you create something that is new, useful, or interesting, you invent, design, or manufacture it.

پیشنهاد کاربران

ایجاد کردن
مثال: She used her artistic skills to create a beautiful painting.
او از مهارت های هنری اش برای ایجاد یک نقاشی زیبا استفاده کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
برپا کردن
خیلی الی
[حقوق] انشاء کردن ( با معنای عمومی مرتبط است )
انشاء در مقابل اخبار هست و به معنای قصد جدی برای ایجاد عمل حقوقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : create
✅️ اسم ( noun ) : creation / creationism / creationist / creative / creator / creativity / creativeness
✅️ صفت ( adjective ) : creative / creationist
✅️ قید ( adverb ) : creatively
تهیه کردن
خلق کردن
به وجود آوردن
درست کردن
یک پیشنهاد برای to create از فعل هستن ( to exist ) در نوشته های فلسفی.
هَستاندَن = create
هستانِش = creating
بازهستاندن = recreate
ناهستاندن = uncreate
همهستانگر = cocreator
هستانیده = created
...
[مشاهده متن کامل]

هستانگر = creator
خودهستانگر: self creator
هستانوَر ( صفت ) = creative
هستانورانه = creativly
هستانورِیی = creativeness

باعث شدن
شکل دادن
وضع کردن
انبوسیدن.
بودنت در خاک باشد عاقبت
هم چنان از خاک انبوسیدنت
He created a magnificent work of art for the town hall.
[ترجمه Negar] او یک کار هنری عظیم برای سالن شهرداری خلق
خلقیدن
تشکیل دادن، بنیاد نهادن
تولید کردن
💟Create💟
💙خلق کردن💙
💙افریدن💙
💙بوجود اوردن💙
💙ابداع کردن💙
💙ساختن 💙
💙درست کردن💙
💙She created an igloo from blocks og snow💙
💙او با بلوک ها یخ و برف یک ایگلو ( کلبه اسکیمو ) درست کرد. 💙
💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟
خلق کردن

شکل گرفتن
خلق کردن ، ایجاد کردن
the government plans to create more jobs for young people
دولت برنامه دارد برای افراد جوان شغل های بیشتری ایجاد کند 🎿🎿
Breed، بوجود اوردن
ایجاد کردن یا ساختن
به وجود آوردن، بنا نهادن
ارائه
ساختن
خلق کردن
ایجاد کردن
آفریدن
Make
خلق کردن
create contract
انعقاد قرارداد
منعقد کردن قرارداد
بستن قرارداد
ایجاد ساختن قرارداد
درست کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس