1. cream of mushroom soup
سوپ حریره ی قارچ
2. cream of tomato soup
سوپ رب گوجه فرنگی
3. cream the potatoes and add vinegar
سیب زمینی ها را له کن و رویش سرکه بریز.
4. cream always comes to the top
سرشیر همیشه روی شیر جمع می شود،آدم برجسته همیشه رو می آید
5. cream of . . .
(خوراک پردازی) پوره،خمیر،لعاب،رب،حریره،سوپ حریره مانند
6. cream of the crop
گل سر سبد،بهترین،نخبه ترین،سرآمد،سرچین
7. facial cream
کرم صورت
8. ice cream
بستنی
9. ice cream business is slack in winter
در زمستان بازار بستنی کساد است.
10. ice cream dissolving in the sun
بستنی که در آفتاب در حال آب شدن است
11. ice cream is my only weakness
یگانه چیزی که عنان اختیار مرا از دستم می گیرد بستنی است.
12. moisturizing cream
کرم برطرف کننده ی خشکی پوست
13. nondairy cream
خامه ی غیرلبنی
14. suntan cream
کرم ضد آفتاب،کرم برنزه
15. this cream moisturizes the skin
این کرم پوست را نرم و لطیف می کند (خشکی پوست را برطرف می کند).
16. an ice cream cone
بستنی قیفی
17. chocolate with cream filling
شکلات خامه دار
18. rub the cream on your face and let it sink in
کرم را به صورتت بمال و بگذار خورد برود.
19. strawberries and cream
توت فرنگی و خامه
20. to turn cream into butter
سرشیر را تبدیل به کره کردن
21. vanilla ice cream
بستنی وانیلی
22. a brushless shaving cream
خمیر ریش تراشی که نیازی به فرچه ندارد
23. a cake with cream filling
کیک که توی آن خامه گذاشته اند
24. binging on ice cream
تا خرخره بستنی خوردن
25. i love ice cream
عاشق بستنی هستم.
26. i love ice cream
من بستنی دوست دارم.
27. they were the cream of our generation
آنان سرآمد نسل ما بودند.
28. a fiend for ice cream
دیوانه ی بستنی
29. gingerbread smothered with whipped cream
نان شیرینی زنجبیل دار که روی آن خامه ی پفکی قرار دارد
30. hossein ate the ice cream with gusto
حسین با اشتیاق تمام بستنی را خورد.
31. it tastes like ice cream
مزه ی بستنی می دهد.
32. pari's hat was light cream
کلاه پری کرم روشن بود.
33. put a dollop of cream on each cookie
روی هریک از شیرینی ها یک قلنبه خامه بگذارید.
34. a sneaking fondness for ice cream
علاقه ی پنهانی به بستنی
35. i don't go for ice cream
بستنی دوست ندارم.
36. i feel like some ice cream
(قدری) بستنی دلم می خواد.
37. he indulges in candy and ice cream
او در (خوردن) آب نبات و بستنی زیاده روی می کند.
38. he put a gob of ice cream on my plate
یک قلمبه بستنی تو بشقابم گذاشت.
39. i don't (do not) like ice cream
بستنی دوست ندارم.
40. the women daubed their faces with cream
خانم ها به صورت خود کرم مالیدند.
41. he treated us to coffee and ice cream
او ما را به قهوه و بستنی مهمان کرد.
42. she gave me two scoops of ice cream
به من دو ملاقه بستنی داد.
43. the child dropped a dollop of ice cream on her lap
بچه یک تکه از بستنی را روی دامن خود ریخت.
44. will you have your coffee black or with cream and sugar?
قهوه ات را تلخ می خوری یا با شیر و شکر؟
45. we jollied him along and made him buy us ice cream
با چرب زبانی او را واداشتیم که برایمان بستنی بخرد.