craze

/ˈkreɪz//kreɪz/

معنی: ترک، دیوانگی، شوق، شکاف، شور، دیوانه کردن، فکر کسی را مختل کردن
معانی دیگر: دچار جنون کردن یا شدن، کالفته کردن یا شدن، (مد و چیزهای روز) علاقه ی مفرط، پیروی دیوانه وار، شیدایی، جنون مد، شور و شوق (افراط آمیز)، (در اصل) شکستن، له کردن، خرد و خاکشیر کردن، (چینی و سفال و غیره) دارای سطح ترک ترک و چین های ریز کردن یا شدن، ترکچه دار کردن یا شدن، ترکچه (ترک های تزیینی بر لعاب سفال و غیره)، ترک مویی، موی ترک

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crazes, crazing, crazed
(1) تعریف: to cause insanity in; derange.
مشابه: frenzy, madden

- The explosions of gunfire crazed the horse.
[ترجمه گوگل] انفجارهای تیراندازی اسب را دیوانه کرد
[ترجمه ترگمان] صدای شلیک گلوله، اسب را دیوانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce fine cracks in the surface or finish of, as the glaze on pottery.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to go insane or become obsessed.

(2) تعریف: to become finely cracked, as a glazed surface.
اسم ( noun )
مشتقات: crazed (adj.)
(1) تعریف: a sudden and short-lived popular enthusiasm; fad.
مشابه: fad, rage

- a craze for silly-looking hats
[ترجمه Peter Strahm] مد شدن کلاه های مسخره ( چرت و پرت )
|
[ترجمه گوگل] شوق کلاه های احمقانه
[ترجمه ترگمان] احمقانه برای کلاه های احمقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a fine crack or network of cracks, as in a glazed surface.

جمله های نمونه

1. craze for money
جنون پول

2. a sudden craze for short skirts
شور و شوق ناگهانی برای دامن کوتاه

3. she was in a craze with extreme pain
او از شدت درد مشاعرش را از دست داده بود.

4. Cycling shorts were the latest craze/ the craze that year.
[ترجمه گوگل]شورت دوچرخه سواری جدیدترین شوق/ جنون آن سال بود
[ترجمه ترگمان]این شلوارک تا آخر عمرش آخرین جنون و دیوانگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Flower - arranging has become a great craze in Suffolk.
[ترجمه گوگل]گل آرایی در سافولک به یک جنون بزرگ تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ترتیب دادن گل ها به شدت در سافولک تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She started a craze for this type of jewellery.
[ترجمه گوگل]او علاقه زیادی به این نوع جواهرات داشت
[ترجمه ترگمان]او جنون را برای این نوع از جواهر شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Walking is the latest fitness craze.
[ترجمه گوگل]پیاده روی جدیدترین شوق تناسب اندام است
[ترجمه ترگمان]راه رفتن آخرین روش تناسب اندام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Saturday rave craze seems to be on the way out.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شور و شوق روز شنبه در راه است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شور و شوق روز شنبه در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Doctors warned of the latest drug craze to sweep America.
[ترجمه گوگل]پزشکان نسبت به جدیدترین جنون دارویی که آمریکا را فراگرفته است، هشدار دادند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نسبت به آخرین جنون دارو برای پاک سازی آمریکا هشدار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She always latches on to the latest craze.
[ترجمه گوگل]او همیشه به آخرین جنون می چسبد
[ترجمه ترگمان] اون همیشه آخرین craze رو می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bands like 'James' introduced the craze for indie music.
[ترجمه گوگل]گروه‌هایی مانند «جیمز» علاقه به موسیقی مستقل را معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]گروه هایی مانند جیمز اشتیاق برای موسیقی ایندی را معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The princess started a craze for huge earrings.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم علاقه زیادی به گوشواره های بزرگ داشت
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم با شور و شوق به دنبال گوشواره بزرگ می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pet pigs are the latest craze.
[ترجمه Peter Strahm] خوک های خانگی به روز ترین مد هستند.
|
[ترجمه گوگل]خوک های خانگی جدیدترین دیوانگی هستند
[ترجمه ترگمان]حیوون های حیوون ها آخرین craze
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The craze for roller skating spread throughout the U. S.
[ترجمه گوگل]شور و شوق اسکیت سواری در سراسر ایالات متحده گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]شور و شوق برای اسکیت سواری در سراسر آمریکا پخش شد اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

شوق (اسم)
delight, ardency, craze, zeal, fervor, ardor, fervency

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

شور (اسم)
deliberation, emotion, excitement, frenzy, passion, rapture, sensation, craze, phrensy

دیوانه کردن (فعل)
moon, distract, frenzy, craze, derange, madden

فکر کسی را مختل کردن (فعل)
craze

تخصصی

[پلیمر] ترک مویی

انگلیسی به انگلیسی

• fad, rage, fashion
be crazy; be infatuated; crack
a craze is something that is popular for a very short time.

پیشنهاد کاربران

مد. موج. تب
مثال:
she rushed headlong to join the craze
او عجولانه و نسنجیده برای پیوستن به مد هجوم برد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : craze
✅️ اسم ( noun ) : craze / craziness
✅️ صفت ( adjective ) : crazy / crazed
✅️ قید ( adverb ) : crazily
شکوفایی
پیشرفت
دوران سخت و پیشرفت یک کسب و کار
جریان زودگذر
تب ( به معنای ذوق و شوق )
تب ( چیزی ) همه جا را فراگرفته بود.
جو ( چیزی ) گرفتن
رو بورس
The fitness craze of the 1970's and 1980's has contributed to woman's increased interest in sports.
در اینجا craze به معنی شور و شوق است.
فعالیت ، ایده ، شی که برای یک مدت کوتاهی خیلی محبوب است ،
an activity, style, or fashion that is very popular, usually for a short time:
an activity, object, or idea that is extremely popular, usually for a short time:
مد زودگذر

بپرس