معنی: مداد رنگی مومی، مداد ابرو، نقاشی کردنمعانی دیگر: (با مداد شمعی یا موم رنگی و غیره) کشیدن، مداد شمعی، کرایون، گچ رنگی، موم رنگی (که با آن رسم و نقاشی می کنند)
1. She coloured the pictures with a yellow crayon.
[ترجمه گوگل]او تصاویر را با مداد رنگی زرد رنگ کرد [ترجمه ترگمان]تصاویر را با مداد شمعی زرد رنگ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The crayon had been worn down to a stub.
[ترجمه احمد] مداد رنگی کوتاه شده بود
|
[ترجمه گوگل]مداد رنگی تا یک خرد ساییده شده بود [ترجمه ترگمان]مداد شمعی به ته یک ته کشیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The mother sponged crayon marks off.
[ترجمه شهریار] مادراثرات مدادشمعی را با اسفنج پاک کرد
|
[ترجمه گوگل]علائم مداد رنگی اسفنجی مادر [ترجمه ترگمان] یه مداد شمعی با اسفنج پاک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The notice was written in crayon.
[ترجمه احمد] اعلامیه با مداد رنگی نوشته شده بود
|
[ترجمه گوگل]اعلامیه با مداد رنگی نوشته شده بود [ترجمه ترگمان] متوجه شدم که با مداد شمعی نوشته شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Someone had scribbled all over the table in crayon.
[ترجمه Alone boy] یکی کل میز را با مداد رنگی خط خطی کرده بود
|
[ترجمه گوگل]یک نفر تمام میز را با مداد رنگی خط خطی کرده بود [ترجمه ترگمان]کسی با مداد شمعی روی میز نشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Can you imagine the board games, the crayon drawings, the tears?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بازی های رومیزی، نقاشی های مداد رنگی، اشک ها را تصور کنید؟ [ترجمه ترگمان]میتونی بازی های تخته ای و مداد شمعی و اشک ها رو تصور کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was all glass with black night and crayon neon beyond.
[ترجمه گوگل]تمام آن شیشه ای با شب سیاه و نئون مداد رنگی بود [ترجمه ترگمان]تمام این ها یک شیشه بود با یک شب مهتابی و لامپ های حبابی آن سو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A pastel is a dry stick or crayon, it is not paint.
[ترجمه گوگل]پاستل چوب یا مداد رنگی خشک است، رنگ نیست [ترجمه ترگمان]گچ یک تکه چوب خشک یا سیاه قلم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Both side walls are covered with drawings-pencil, crayon, charcoal, child and adult.
[ترجمه گوگل]هر دو دیوار جانبی با نقاشی های مداد، مداد رنگی، زغال چوب، کودک و بزرگسال پوشیده شده است [ترجمه ترگمان]هر دو دیوار جانبی با نقاشی، مداد، گچ، کودک و بزرگسالان پوشیده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Grated crayon added to paint produces interesting effects and can give different shades of colour.
[ترجمه گوگل]مداد رنگی رنده شده اضافه شده به رنگ جلوه های جالبی ایجاد می کند و می تواند سایه های مختلف رنگ بدهد [ترجمه ترگمان]grated crayon اضافه کرد که رنگ اثر جالبی دارد و می تواند رنگ های مختلفی از رنگ ها را به شما بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. At later stages a thick crayon and a large felt tip suited particular areas of marking.
[ترجمه گوگل]در مراحل بعدی یک مداد رنگی ضخیم و یک نوک نمدی بزرگ برای مناطق خاصی از علامت گذاری مناسب بود [ترجمه ترگمان]در مراحل بعدی یک crayon ضخیم و یک نوک احساس بزرگ مناسب برای علامت گذاری آن ها وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Ashley scribbled all over her bedroom walls in crayon.
[ترجمه گوگل]اشلی تمام دیوارهای اتاق خوابش را با مداد رنگی خط خطی کرد [ترجمه ترگمان]اشلی روی دیواره ای اتاق خوابش با مداد شمعی نوشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Where has Shenzhen to sell new small wax crayon fine hair or the charpie toy?
[ترجمه گوگل]شنژن کجاست که موهای ظریف مداد رنگی کوچک موم یا اسباب بازی چارپی را بفروشد؟ [ترجمه ترگمان]Shenzhen برای فروش موهای بلوند ظریف و یا اسباب بازی charpie کجا has؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Crayon _ Sin QQ expression by netizens recommend, in this Thank you netizens!
[ترجمه گوگل]Crayon _ بیان QQ گناه توسط کاربران اینترنتی توصیه می شود، در این با تشکر از شما کاربران اینترنتی! [ترجمه ترگمان]در این مورد از فعالیت های اینترنتی سین Sin _ _، در این مورد از افراد اینترنتی تشکر می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مداد رنگی مومی (اسم)
crayon
مداد ابرو (اسم)
crayon, pencil
نقاشی کردن (فعل)
picture, paint, brush, contour, crayon
انگلیسی به انگلیسی
• colored pencil, stick of colored wax for drawing and coloring a crayon is a pencil containing coloured wax or clay.
پیشنهاد کاربران
۱. مداد شمعی ۲. مداد رنگی ۳. گچ رنگی ۴. با مداد شمعی یا مداد رنگی کشیدن مثال: water thinned out the crayon into a wash آب، مداد شمعی را به یک لایه ی رنگِ آبکی رقیق کرد.
crayon ( n ) ( kreɪɑn ) =a stick of colored wax, used for drawing
Drawing by cayons needs a lot of skill
مداد شمعی، نوعی لوازم التحریر، در نقاشی استفاده می شود
مداد رنگی
مداد شمعمی ( نه پاستل ) نوعی مداد رنگی ضخیم مانند گچ رنگی اما نرم
مداد ظمعی
مداد شمعی ، پاستل
مداد شمعی😎
مداد صابونی که برای علامت گذاری روی پارچه یا فلز استفاده می شود و از جنس تالک است