crawfish

/ˈkrɒˌfɪʃ//ˈkrɔːfɪʃ/

معنی: خرچنگ خاردار، خرچنگ اب شیرین، به پشت حرکت کردن، از موضعی عقب نشینیکردن
معانی دیگر: (عامیانه) جا زدن، لنگ انداختن، زه زدن، (حرف خود را) پس گرفتن، به پشت حرکت کردن مثل خرچنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: crawfish, crawfishes
• : تعریف: variant of crayfish.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: crawfishes, crawfishing, crawfished
• : تعریف: (informal) to back out of an enterprise.

جمله های نمونه

1. Shape the crawfish mixture into round cakes, approximately 2 ounces each.
[ترجمه گوگل]مخلوط خرچنگ را به شکل کیک های گرد، هر کدام تقریباً 2 اونس شکل دهید
[ترجمه ترگمان]مخلوط crawfish را به دور کیک شکل دهید، که هر کدام تقریبا ۲ اونس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Crawfish omelette Cajun omelettes are more like scrambled eggs.
[ترجمه گوگل]املت خرچنگ املت های کاجون بیشتر شبیه تخم مرغ های همزده هستند
[ترجمه ترگمان]املت \"املت\" املت \"Cajun\" که بیشتر شبیه تخم مرغ و تخم مرغ هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add the crawfish tails, prawns or monkfish and cook for 1 minute.
[ترجمه گوگل]دم خرچنگ، میگو یا راهب ماهی را اضافه کنید و 1 دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان]دم crawfish را اضافه کنید، میگو یا monkfish را برای یک دقیقه بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Crawfish, like shrimp or lobsters, belong to the scientific Crustacea.
[ترجمه گوگل]خرچنگ، مانند میگو یا خرچنگ دریایی، متعلق به Crustacea علمی است
[ترجمه ترگمان]crawfish، مثل میگو یا خرچنگ، متعلق به the علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'll just have to crawfish out of shaking hands with them.
[ترجمه گوگل]ما فقط باید از دست دادن با آنها خرچنگ بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما فقط باید یه خورده خرچنگ بخوریم و با آن ها دست و پنجه نرم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We'll have to crawfish out from meeting with him; He backed out of his earlier promise.
[ترجمه گوگل]ما باید از ملاقات با او خرچنگ بیرون بیاییم او از قول قبلی خود عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]ما باید از جلسه با او در بریم؛ او به قول قبلی عقب عقب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Exports: fish and crawfish, rum, salt, chemicals, fruit and vegetables.
[ترجمه گوگل]صادرات: ماهی و خرچنگ، رم، نمک، مواد شیمیایی، میوه و سبزیجات
[ترجمه ترگمان]صادرات: ماهی و crawfish، روم، نمک، مواد شیمیایی، میوه و سبزیجات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Crawfish, like shrimp or lobsters, belong to the scientific class Crustacea.
[ترجمه گوگل]خرچنگ، مانند میگو یا خرچنگ دریایی، متعلق به کلاس علمی Crustacea است
[ترجمه ترگمان]crawfish، مثل میگو یا خرچنگ، متعلق به بچه های کلاس علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was studied that Red Swamp Crawfish growing and laying eggs fed with different forage prescription.
[ترجمه گوگل]بررسی شد که خرچنگ باتلاق قرمز در حال رشد و تخم گذاری با نسخه های مختلف علوفه تغذیه می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعه نشان داد که Swamp قرمز در حال رشد و تخم گذاری است که با تجویز دارو مختلف تغذیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Negroes are prostrate everywhere and morays and crawfish and spider crabs arearound and over their bodies.
[ترجمه گوگل]سیاه پوستان همه جا سجده می کنند و موری ها و خرچنگ ها و خرچنگ های عنکبوتی در اطراف و بالای بدنشان هستند
[ترجمه ترگمان]سیاهان در همه جا به خاک افتاده اند و morays و crawfish و spider و spider را روی بدنشان می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Visitors are enjoying crawfish etouffees, red beans and rice, gumbo, jambalaya and the famous fried pastries called beignets.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان از اتوفی خرچنگ، لوبیا قرمز و برنج، گامبو، جامبالایا و شیرینی های سرخ شده معروف به نام بیگنت لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان از crawfish etouffees، لوبیا قرمز و برنج، gumbo، jambalaya و شیرینی های سرخ کرده معروف به نام beignets لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We'll have to crawfish out from meeting with him.
[ترجمه گوگل]ما باید از ملاقات با او خرچنگ بیرون بیاییم
[ترجمه ترگمان]ما باید یه خورده خرچنگ بخوریم و با اون بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jambalaya and a crawfish pie and fillet gumbo.
[ترجمه گوگل]جامبالایا و پای خرچنگ و گامبو فیله
[ترجمه ترگمان]یه خورده خرچنگ و یک خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Baolong crawfish comes from the Doulong Port, Dafeng City.
[ترجمه گوگل]خرچنگ بائولونگ از بندر دولونگ، شهر دافنگ می آید
[ترجمه ترگمان]Baolong crawfish از بندر Doulong، Dafeng سیتی می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Light Soup with Trout, Catfish, Crawfish, Monkfish and Garlic Bread.
[ترجمه گوگل]سوپ سبک با قزل آلا، گربه ماهی، خرچنگ، راهب ماهی و نان سیر
[ترجمه ترگمان]سوپ سبک با ماهی قزل آلا، catfish، crawfish، Monkfish و نان سیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرچنگ خاردار (اسم)
crayfish, crawfish, sea crayfish

خرچنگ اب شیرین (اسم)
crayfish, crawfish

به پشت حرکت کردن (فعل)
crawfish

از موضعی عقب نشینی کردن (فعل)
crawfish

انگلیسی به انگلیسی

• freshwater crustacean which resembles a small lobster

پیشنهاد کاربران

بپرس