برخورد کردن
سقوط کرد.
برخورد کردن ، تصادف کردن، سقوط کردن، متلاشی شدن
معنی/سقوط، تصادم، سقوط کردن هواپیما، صدای بلند یا ناگهانی، ریز ریز شدن، ناخوانده وارد شدن، سقوط کردن، تصادم کردن، درهم شکستن، خرد کردن
از کار افتادن کامپیوتر
سقوط کردن، مثل سقود کردن هواپیما از اسمان یا سقوط ماشین از دره.
سقوط کرد
برخورد
ناخوانده، مثلاناخوانده وارد اتاق شدن
ضربه خوردن، سقوط کردن، مثلا میگوییم که ماشین از دره سقوط کرد، یا به درخت خورد.
در هم شکستن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)