( عامیانه )
1. شکست کامل و چشمگیر در چیزی، به عبارتی دیگه به گا یا فاک رفتن ( عشق، کسب و کار و . . . ) .
2. در ورزش آسیب جدی دیدن و به طور کامل کنار کشیدن از ورزش.
3. به معنی واقعی تصادف کردن و آتش گرفتن، در مورد اتومبیل ها و هواپیماها.
... [مشاهده متن کامل]
مثال ها:
Her car crashed and burned, but she survived the accident
Alex isn't competing today because she crashed and burned on her practice run last night
I really hope this business venture doesn't crash and burn—I'll be broke if it does
She shot to fame, then crashed and burned
1. شکست کامل و چشمگیر در چیزی، به عبارتی دیگه به گا یا فاک رفتن ( عشق، کسب و کار و . . . ) .
2. در ورزش آسیب جدی دیدن و به طور کامل کنار کشیدن از ورزش.
3. به معنی واقعی تصادف کردن و آتش گرفتن، در مورد اتومبیل ها و هواپیماها.
... [مشاهده متن کامل]
مثال ها:
نابود شدن
داغون شدن
شکست خوردن
غم فراوان گرفتن
داغون شدن
شکست خوردن
غم فراوان گرفتن