crankiness


معنی: پیچیدگی
معانی دیگر: ناپایداری ,سستی ,وسواس ,دمدمی مزاجی

جمله های نمونه

1. Sugar also causes hyperactivity, crankiness, and difficulty concentrating in children as any parent can attest to!
[ترجمه گوگل]شکر همچنین باعث بیش فعالی، بدحجابی و مشکل در تمرکز در کودکان می شود، همانطور که هر والدینی می تواند این را تأیید کند!
[ترجمه ترگمان]هم چنین قند باعث ایجاد بیش فعالی، crankiness، و مشکل تمرکز در کودکان می شود چون هر والد می تواند گواهی دهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Crankiness includes hostility and function misguiding.
[ترجمه گوگل]بدحجابی شامل خصومت و انحراف عملکرد است
[ترجمه ترگمان]crankiness شامل خصومت و عملکرد misguiding است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no better ballast for keeping the mind steady on its keel, and saving it from all risk of crankiness, than business. James Russell Lowell
[ترجمه گوگل]هیچ بالاستی بهتر از تجارت برای ثابت نگه داشتن ذهن و حفظ آن از هر گونه خطر بی نظمی وجود ندارد جیمز راسل لاول
[ترجمه ترگمان]هیچ بالاست بهتری برای ثابت نگه داشتن ذهن بر روی تخته آن وجود ندارد و آن را از همه خطرات of حفظ می کند تا کسب وکار جیمز راسل لوول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. SCL-90 consisted of 90 items, summarizing as 9 factors: somatization, obsession, sensitivity of interpersonal relationship, depression, anxiety, hostility, fear, crankiness and psychotic diseases.
[ترجمه گوگل]SCL-90 شامل 90 گویه بود که به 9 عامل خلاصه می شود: جسمی سازی، وسواس، حساسیت روابط بین فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت، ترس، بدخلقی و بیماری های روان پریشی
[ترجمه ترگمان]SCL - ۹۰ شامل ۹۰ مورد، خلاصه کردن به صورت ۹ عامل: somatization، وسواس، حساسیت رابطه بین فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت، ترس، crankiness و بیماری های روانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results show that compared with normal adults TCM college students have higher levels of constraint, depression, crankiness and psychiatric disturbance.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که در مقایسه با بزرگسالان عادی، دانشجویان کالج TCM دارای سطوح بالاتری از محدودیت، افسردگی، بدخلقی و اختلالات روانی هستند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که در مقایسه با بزرگسالان عادی، دانش آموزان کالج سطح بالاتری از محدودیت، افسردگی، crankiness و اختلالات روانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a neat, addictive little gadget, and after weeks of testing, I've started to use its readings to justify any and all crankiness.
[ترجمه گوگل]این یک ابزار کوچک منظم و اعتیاد آور است، و پس از هفته ها آزمایش، من شروع به استفاده از خوانش های آن برای توجیه هرگونه بدخلقی کردم
[ترجمه ترگمان]این یک ابزار ساده و بسیار اعتیادآور است، و بعد از هفته ها آزمایش، من شروع به استفاده از خوانش آن برای توجیه هر نوع crankiness کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results show that the mental health problems of undergraduates mainly exist in the respects such as interpersonal relationships, compelling, hostility, crankiness etc.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که مشکلات سلامت روانی دانشجویان کارشناسی عمدتاً از جنبه‌هایی مانند روابط بین فردی، اجبار، خصومت، بداخلاقی و غیره وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که مشکلات سلامت روانی دانشجویان دوره کارشناسی عمدتا در جهات مانند روابط بین فردی، جذاب، خصومت و غیره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The only emotional drama I'll get into with my robot partner is what I've programmed into it. No jealousy, no hormones, no overtired crankiness, no insecurity, no 'tude.
[ترجمه گوگل]تنها درام احساسی که با شریک روباتم وارد خواهم شد، چیزی است که در آن برنامه ریزی کرده ام بدون حسادت، بدون هورمون، بدون بداخلاقی بیش از حد خسته، بدون ناامنی، بدون طمع
[ترجمه ترگمان]تنها نمایش احساسی که با شریکم دارم، همان چیزی است که من در آن برنامه ریزی کرده ام نه حسود، نه هورمونی، نه crankiness، نه tude
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She says it has been great for her marriage, preventing monthly crankiness and improving her sex life.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید این برای ازدواجش عالی بوده است، از بدخلقی ماهیانه جلوگیری کرده و زندگی جنسی او را بهبود بخشیده است
[ترجمه ترگمان]او می گوید که برای ازدواج او بسیار عالی بوده و از رشد ماهانه و بهبود زندگی جنسی اش جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Administrative organization may restrict its discretionary power through self-discipline, but the administrative crankiness to efficiency can not fully prevent the infringement of civil rights.
[ترجمه گوگل]سازمان اداری ممکن است قدرت اختیاری خود را از طریق خود انضباطی محدود کند، اما بدحجابی اداری در جهت کارآمدی نمی تواند به طور کامل از نقض حقوق شهروندی جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]سازمان اداری ممکن است قدرت اختیاری خود را از طریق خویشتن داری محدود کند، اما مدیریت اجرایی به بهره وری نمی تواند به طور کامل از نقض حقوق مدنی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The second part of thesis generalize Fangweng's feature of mind from three aspects: quiet, crankiness, enterprisingness.
[ترجمه گوگل]بخش دوم پایان نامه ویژگی ذهن فانگ ونگ را از سه جنبه تعمیم می دهد: ساکت بودن، بدحجابی، کارآفرینی
[ترجمه ترگمان]بخش دوم پایان نامه، ویژگی ذهن را از سه جنبه تعمیم می دهد: آرام، crankiness، enterprisingness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Result The influencing factors mainly are self-body, self-constrained, being tender to community intercourse, depression, crankiness etc.
[ترجمه گوگل]نتیجه عوامل تأثیرگذار عمدتاً عبارتند از خود تنی، خود محدود، حساس بودن به آمیزش اجتماعی، افسردگی، بدخلقی و غیره
[ترجمه ترگمان]نتیجه عوامل موثر عمدتا خود - بدن، خود - constrained، حساس بودن در روابط اجتماعی، افسردگی، crankiness و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results show that the scores of somatization, obligation, human relation, sensitization, hostility, dreadness, crankiness and psychopathy were high.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که نمرات جسمانی شدن، تعهد، رابطه انسانی، حساسیت، خصومت، ترس، بداخلاقی و روان پریشی بالا بود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که نمرات somatization، تعهد، رابطه انسانی، sensitization، خصومت، dreadness، crankiness و psychopathy بالا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

انگلیسی به انگلیسی

• grouchiness, irritableness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : crank / crankiness
✅️ صفت ( adjective ) : cranky
✅️ قید ( adverb ) : crankily

بپرس