• : تعریف: to produce in great numbers, esp. in a mechanical manner.
- He cranks out a new book every few months.
[ترجمه گوگل] او هر چند ماه یک بار یک کتاب جدید منتشر می کند [ترجمه ترگمان] هر چند ماه یک بار کتاب جدیدی را بیرون می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The plant can crank out about 6cars an hour.
[ترجمه گوگل]این کارخانه می تواند حدود 6 خودرو در ساعت به حرکت درآورد [ترجمه ترگمان]این کارخانه می تواند حدود ۶ ماشین در ساعت کار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Like clockwork, he cranks out a new book every year.
[ترجمه گوگل]او مانند ساعت، هر سال یک کتاب جدید منتشر می کند [ترجمه ترگمان]او هر سال کتاب جدیدی را بیرون می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He cranked out three novels per year.
[ترجمه نسترن] او هر سال سه رمان بیرون میداد
|
[ترجمه گوگل]او هر سال سه رمان مینوشت [ترجمه ترگمان]او هر سال سه رمان را خاموش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He cranked out three novels last year.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته سه رمان منتشر کرد [ترجمه ترگمان]سال پیش سه رمان را خاموش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One thousand years ago the Mayans were cranking out codices not dissimilar to today's illustrations.
[ترجمه گوگل]هزار سال پیش، مایاها کدهایی را می نوشتند که بی شباهت به تصاویر امروزی نبود [ترجمه ترگمان]یک هزار سال پیش the codices به تصاویر امروزی شباهت نداشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The creative-writing industry is cranking out reams of stuff that nobody in his or her right mind would ever want to read.
[ترجمه گوگل]صنعت نویسندگی خلاق مجموعهای از مطالبی را تولید میکند که هیچ کس نمیخواهد آنها را بخواند [ترجمه ترگمان]صنعت نویسندگی خلاقانه در اختیار reams چیزهایی است که هیچ کس در ذهن راست او قادر به خواندن آن نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The consequence is likely to be a House less inclined to ideological combat and more given to cranking out compromises with Clinton.
[ترجمه گوگل]نتیجه احتمالاً مجلسی خواهد بود که تمایل کمتری به مبارزه ایدئولوژیک دارد و بیشتر به سازش با کلینتون میپردازد [ترجمه ترگمان]این نتیجه محتمل است که مجلس کم تر متمایل به مبارزه ایدئولوژیکی باشد و تلاش های بیشتری برای مصالحه با کلینتون انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Then you can crank out the storyboard the next day,(Sentence dictionary) and have a script written up right away.
[ترجمه گوگل]سپس میتوانید روز بعد استوریبورد (فرهنگ جملهها) را بسازید و فوراً فیلمنامهای را بنویسید [ترجمه ترگمان]سپس شما می توانید the را در روز بعد امتحان کنید (فرهنگ لغت جملات)و فیلمنامه نوشته شده در سمت راست را داشته باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Especially when I was trying to crank out my 130 page dissertation for my masters degree.
[ترجمه گوگل]به خصوص زمانی که می خواستم پایان نامه 130 صفحه ای خود را برای مدرک کارشناسی ارشدم تهیه کنم [ترجمه ترگمان]به خصوص وقتی که می خواستم ۱۳۰ page رو برای مدرک masters پیدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They can crank out code and solve staggering problems, but they also have another ability which makes a huge difference.
[ترجمه گوگل]آنها میتوانند کد بنویسند و مشکلات سرسامآور را حل کنند، اما توانایی دیگری نیز دارند که تفاوت زیادی ایجاد میکند [ترجمه ترگمان]آن ها می توانند کدها را تحلیل کرده و مشکلات گیج کننده را حل کنند، اما آن ها هم چنین توانایی دیگری دارند که تفاوت بزرگی ایجاد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You can crank out Bitcoins on a PC, but it’s an incredibly computer-intensive task, and it will keep getting harder as the number of Bitcoins in existence increases.
[ترجمه گوگل]میتوانید بیتکوینها را در رایانه شخصی تولید کنید، اما این یک کار فوقالعاده کامپیوتری است، و با افزایش تعداد بیتکوینهای موجود، سختتر میشود [ترجمه ترگمان]شما می توانید Bitcoins را روی یک کامپیوتر شخصی کنید، اما این کار یک کار فوق العاده با کامپیوتر است، و به اندازه افزایش تعداد Bitcoins در حال افزایش سخت تر خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They fill life with checklists, and try to crank out tasks as if they were widget machines.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی را با چک لیست ها پر می کنند و سعی می کنند وظایف را طوری انجام دهند که گویی ماشین های ابزارک هستند [ترجمه ترگمان]آن ها زندگی را با چک لیست پر می کنند، و سعی می کنند کارها را طوری دسته بندی کنند که انگار آن ها ماشین ویجت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Most of those people, however, won't crank out a comical tune about it right before they go.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از آن افراد، درست قبل از رفتن، آهنگی طنز در مورد آن نمی سازند [ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر این آدم ها قبل از رفتن یک آهنگ خنده دار در این مورد پخش نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Hell, punch a button, and it'll crank out a molecule-for-molecule replica of The Mona Lisa.
[ترجمه گوگل]جهنم، یک دکمه را مشت کن، و آن یک ماکت مولکول به مولکول از مونالیزا خواهد شد [ترجمه ترگمان]به جهنم، یک دکمه را فشار دهید، و یک کپی یک مولکول برای مونا لیزا را مشخص کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We have to crank out publications in order to receive funding.
[ترجمه گوگل]برای دریافت بودجه باید انتشارات را تنظیم کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید برای دریافت بودجه، انتشارات را دسته بندی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
To produce or generate something quickly and effortlessly. تولید یا ایجاد کردن چیزی به سرعت و بدون زحمت. مثال؛ She can crank out amazing artwork in no time. A writer might say, “I can crank out a novel in just a few months. ” ... [مشاهده متن کامل]
A baker might explain, “I can crank out dozens of delicious pastries every day. ”
crank out=تولید انبوه crunch time=لحظه حساس و سرنوشت ساز crunch number=حساب و کتاب کردن
To produce rapidly or in a routine manner تولید انبوه
چاپ کردن
منتشر کردن
زودی درست ( تولید ) کردن
بیرون دادن ( کتاب , فیلم و . . . )
تولید انبوه ( به عنوان فعل ) you can then crank out your prototype: بعدا میتونید محصول یا نمونه اولیه تون رو به تولید انبوه برسونید