• : تعریف: having or using sly or cunning shrewdness. • مترادف: artful, cunning, shrewd, wily • متضاد: artless • مشابه: cagey, calculating, canny, clever, foxy, sharp, slick, sly, subtle, tricky
- The crafty duke found ways to control the young king.
[ترجمه گوگل] دوک حیله گر راه هایی برای کنترل پادشاه جوان پیدا کرد [ترجمه ترگمان] دوک زیرک راه هایی برای کنترل شاه جوان پیدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he was a crafty politician
او سیاست باز فریبکاری بود.
2. His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
[ترجمه گوگل]ذهن حیله گر او نقشه ای جامع برای کلاهبرداری از شرکای خود آماده کرد [ترجمه ترگمان]ذهن crafty نقشه جامعی برای defraud شرکای خود تهیه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Leo didn't use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
[ترجمه گوگل]لئو در برابر حریفان خود از قدرت وحشیانه استفاده نکرد، اما از ترفندهای حیله گرانه خود برای شکست دادن آنها استفاده کرد [ترجمه ترگمان]لیو از قدرت brutal علیه مخالفان خود استفاده نکرد، ولی از کیف crafty استفاده کرد تا آن ها را شکست دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Indians did not fail for the crafty ambush.
[ترجمه گوگل]سرخپوستان در این کمین حیله گر شکست نخوردند [ترجمه ترگمان]هندی ها در کمین دام حیله و نیرنگ شکست خورده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A crafty knave needs no broker.
[ترجمه گوگل]یک حیله گر نیازی به دلال ندارد [ترجمه ترگمان]یک آدم مکار به یک دلال نیاز ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I've had a crafty idea for getting round the regulations.
[ترجمه شاهین] من یک فکر حیله گرانه برای دور زدن مقررات داشتم.
|
[ترجمه گوگل]من یک ایده حیله گرانه برای دور زدن مقررات داشتم [ترجمه ترگمان]فکر خوبی برای دور زدن مقررات داشته ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was a crafty old woman.
[ترجمه حسین] او پیرزنی حیله گر بود.
|
[ترجمه گوگل]او پیرزنی حیله گر بود [ترجمه ترگمان]پیرزن حیله گر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was a crafty old thing.
[ترجمه گوگل]او یک چیز قدیمی حیله گر بود [ترجمه ترگمان]او یک پیرمرد حیله گر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A crafty look came to his eyes.
[ترجمه گوگل]نگاه حیله گرانه ای به چشمانش آمد [ترجمه ترگمان]نگاه زیرکانه ای به چشمانش افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This was a crafty manoeuvre to outwit his pursuers.
[ترجمه گوگل]این یک مانور حیله گرانه برای گول زدن تعقیب کنندگانش بود [ترجمه ترگمان]این مانور نیرنگ آمیز برای گول زدن تعقیب کننده ها بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Or does his quietude imply he is a crafty opportunist hoping the crown will fall into his lap?
[ترجمه گوگل]یا اینکه سکوت او به این معنی است که او فرصت طلبی حیله گر است که امیدوار است تاج به دامان او بیفتد؟ [ترجمه ترگمان]یا این که آرامش او نشان می دهد که او یک فرصت طلب حیله گر است و امیدوار است که تاج روی زانوهایش بیفتد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chuck was too crafty, too careful to put himself in jeopardy that way.
[ترجمه گوگل]چاک بیش از حد حیله گر بود، آن قدر محتاط بود که خود را در معرض خطر قرار دهد [ترجمه ترگمان]چاک و خیلی زرنگ بود و خیلی مراقب بود که خودش را به خطر بیندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's a crafty old fox.
[ترجمه گوگل]او یک روباه پیر است [ترجمه ترگمان]روباه مکار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Some crafty young entrepreneurs steamed in and relieved her of several pairs of Pumas at a knockdown price.
[ترجمه گوگل]برخی از کارآفرینان جوان حیله گر وارد عمل شدند و او را از شر چندین جفت پوما با قیمتی ناچیز خلاص کردند [ترجمه ترگمان]برخی از کارآفرینان جوان زیرک در حال بخار کردن بودند و او را از چندین جفت of در یک قیمت knockdown رها کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Charivari drink Rioja the dodger Could a crafty change of grape mean a change in fortune?
[ترجمه گوگل]Charivari نوشیدنی Rioja the Dodger آیا تغییر حیله گرانه انگور می تواند به معنای تغییر ثروت باشد؟ [ترجمه ترگمان]باز هم یک جرعه شراب از هم پاشید و از هم پاشید و از هم پاشید و از هم پاشید و از هم پاشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. That diplomat was too crafty.
[ترجمه گوگل]آن دیپلمات خیلی حیله گر بود [ترجمه ترگمان]این دیپلمات بسیار حیله گر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. It was a crafty question. "Why are you trying to catch me out?" he replied.
[ترجمه گوگل]سوال مزخرفی بود "چرا میخوای منو دستگیر کنی؟" او جواب داد [ترجمه ترگمان]سوال crafty بود: \" چرا می خواهی مرا دستگیر کنی؟ وی پاسخ داد: \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. That will be when the crafty bit comes in.
[ترجمه گوگل]این زمانی خواهد بود که بیت حیله گر وارد شود [ترجمه ترگمان]این همان زمانی خواهد بود که کمی نیرنگ در کار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• cunning, sly, shrewd, scheming if a person or their behaviour is crafty, they achieve things by deceiving people in a clever way.
پیشنهاد کاربران
حیله گر. مکار. حقه باز. موذی مثال: a crafty crook faked an injury to escape from prison یک دزد موذی و حقه باز برای فرار از زندان تظاهر به یک آسیب دیدگی کرد.
[ADJECTIVE] comparative: craftier superlative: craftiest این صفت تو primary meaning ش بار معنایی منفی داره؛ حقه باز - نقشه ریز زیرک و آب زیرکاه - حیله گر و مکار و در عین حال مارموز و موذی - نیرنگ باز ماهر - فریب کار - زرنگ بامهارت ... [مشاهده متن کامل]
1 - good at getting what you want by clever planning and by secretly deceiving people SYN: cunning - scheming - wily - sly - devious - If you describe someone as crafty, you mean that they achieve what they want in a clever way, often by deceiving people. - Skillful at deceiving others. - clever at attaining one's ends by indirect and often deceptive means - clever, especially in a dishonest or secret way - adept in the use of subtlety and cunning a crafty swindler 💠 The crafty detective got the suspect to confess to the crime. 💠 a crafty real estate broker who got people to sell their property at bargain prices 💠 Doing what? Only work in my office. No, Boss. On the contrary I need those jobs to get clients. It's a waste of time. I can work it out. Sure? You're a real son of a bitch! Well, let's see. . . How about payment? The same as today. How about a monthly. . . Salary? No, it's better for you this way. I work harder, and get more clients. . . What a crafty bastard! Well, I must go now. No! Just stay a while. Father's waiting. Fuck your father! What's so funny? یعنی چیکار کنم؟ یعنی فقط تو کار خون باشی. بَ، نه آقا. اتفاقاً اینجور کارا واسه جمع کردن مشتری خیلی لازمه. وقتت تلف میشه. نه آقا هر جور باشه میرسم. حتماً؟ اَی پدر سگ! حالا قرار - مدار کارمون چجوری باشه. . . همین جوری که امروز بود دیگه. ماهیانه موافق نیستی پول بگیری. . . ؟ نه آقا، اینجوری به نفع شماست. بیشتر میدم، بیشتر مشتری میارم. . . خیالتون تختِ تخت باشه! اَی پدر سوخته! خُب دیگه ما بریم، با اجازتون. بگیر بشین، کجااا. . . آخه بابام منتظره. کون لق بابات! کجاش خنده داره؟ تو این کاربرد هم بار معنایی منفی داره؛ موذیانه - مارموزانه - یواشکی و مخفیانه 2 - Sneaky; surreptitious. - marked by subtlety and guile 💠 a crafty scheme 💠 I took a crafty look at his hand of cards while he was out of the room. مربوط به حِرَف و صنایع دستی 3 - relating to crafts ( sewing, woodwork, etc. ) - Relating to, or characterized by, craft or skill; dexterous. - Possessing dexterity; skilled; skillful. 💠 We sell wool, paints, glue, and other crafty supplies. علاقمند به حِرَف و صنایع دستی 4 - interested in crafts ( = sewing, woodwork, etc. ) 💠 She's very crafty and makes all her own Christmas decorations.