craftsman

/ˈkræftsmən//ˈkrɑːftsmən/

معنی: هنرپیشه، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، پیشه کار
معانی دیگر: صنعتکار، هنرور (کارهای دستی)، استادکار، دست ورز، کاریگر، افزارمند، هوتخش، هنرمند (به ویژه کسی که به جنبه های فنی هنر وارد است)، هنرشناس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: craftsmen
مشتقات: craftsmanship (n.)
(1) تعریف: a man who practices a craft or skilled trade; artisan.

(2) تعریف: a man who has mastered the materials and techniques of an art or craft.

- a true craftsman at woodworking
[ترجمه mehr] کسی که در کارش هنرمنده
|
[ترجمه گوگل] یک صنعتگر واقعی در نجاری
[ترجمه ترگمان] هنرمندی واقعی در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. each craftsman was plying his own trade
هر صنعتگر دنبال حرفه ی خودش را می گرفت.

2. the craftsman received many commissons
هنرمند سفارشات زیادی دریافت کرد.

3. the craftsman worked with patient effort
صنعتگر با کوشش و پشتکار کار می کرد.

4. He was an apprentice to a master craftsman.
[ترجمه گوگل]او شاگرد یک استادکار بود
[ترجمه ترگمان]او شاگرد استاد استاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is clearly the work of a master craftsman.
[ترجمه گوگل]به وضوح کار یک استادکار است
[ترجمه ترگمان]واضح است که کار یک استاد کار ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The craftsman is working up the mass of clay into a toy figure.
[ترجمه گوگل]صنعتگر در حال کارکردن توده خاک رس به شکل اسباب بازی است
[ترجمه ترگمان]این استادکار بر روی توده ای از خاک رس در یک شکل اسباب بازی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's apprenticed to a craftsman.
[ترجمه گوگل]او نزد یک صنعتگر شاگردی کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای کار بر روی یک هنرمند کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In symphonic writing he is the master craftsman.
[ترجمه گوگل]او در نویسندگی سمفونیک استاد کار است
[ترجمه ترگمان]در نویسندگی سمفونیک، او استاد هنرمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a hand-loom weaver then, a real craftsman.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان بافنده دستی بود، یک صنعتگر واقعی
[ترجمه ترگمان]در آن زمان او یک بافنده با دست بود و هنرمند واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A master craftsman is at work here - don't be fooled by the apparent simplicity.
[ترجمه گوگل]یک استادکار در اینجا مشغول به کار است - فریب سادگی ظاهری را نخورید
[ترجمه ترگمان]یک استاد کاری در اینجا مشغول کار است - از سادگی ظاهری فریب نخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each brew master was a craftsman with a personalized understanding of how beer should taste.
[ترجمه گوگل]هر استاد دم کردن، صنعتگری با درک شخصی از طعم آبجو بود
[ترجمه ترگمان]هر استاد brew، هنرمندی بود با درک شخصی از این که آبجو باید مزه خوبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dad was a wonderful craftsman and created many toys from scrap.
[ترجمه گوگل]پدر یک صنعتگر فوق العاده بود و اسباب بازی های زیادی را از ضایعات درست می کرد
[ترجمه ترگمان]پدر یک هنرمند فوق العاده بود و اسباب بازی های زیادی از خرت و پرت درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some became apprentices who worked beside a master craftsman to become competent in their field.
[ترجمه گوگل]برخی شاگرد شدند که در کنار یک استادکار کار می کردند تا در رشته خود مهارت پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]برخی به کارآموزان خود که در کنار یک استاد کار کار می کردند، تبدیل شدند تا صلاحیت خود را در زمینه کارشان نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't think it was helped by the craftsman working in a freezing cold workshop.
[ترجمه گوگل]فکر نمی‌کنم صنعتگری که در یک کارگاه سرمای سرد کار می‌کرد کمکی کرده باشد
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم این کار توسط هنرمندانی که در یک کارگاه سرد سرد کار می کنند، کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Craftsman Mark Mayson demonstrated the art of hand throwing on the potter's wheel.
[ترجمه گوگل]صنعتگر مارک میسون هنر پرتاب دست روی چرخ سفالگر را به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]\"مارک Mayson\" (craftsman Mark Mayson)هنر دست انداختن چرخ سفالگری را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هنرپیشه (اسم)
actor, artist, thespian, craftsman, player

هنرمند (اسم)
artist, craftsman, artificer, virtuoso, handicraft

پیشه ور (اسم)
craftsman, artificer, tradesman

صنعت گر (اسم)
artist, craftsman, artisan

نویسنده (اسم)
craftsman, penman, scrivener, author, writer, composer

پیشه کار (اسم)
craftsman

انگلیسی به انگلیسی

• artisan, master, skilled worker, expert
a craftsman is someone who makes things skilfully with their hands.

پیشنهاد کاربران

1. صنعتگر. استادکار 2. استاد
مثال:
a master craftsman
یک صنعتگر و استادکار ماهر
صنعتگر
مترادفش میشه artisan
استاد، اوستا
استاد کار
the man of industry
ساخت و ساز گر واقعی
صنعتگر

بپرس