پسوند ( suffix )
• : تعریف: skill or practice involving (something specified).
- woodcraft
[ترجمه رحیم حسین بر] صنعت چوب|
[ترجمه گوگل] هنر و صنعت چوب[ترجمه ترگمان] صنایع چوبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- handicraft
[ترجمه ایلیا] جنگجوی مازندرانی|
[ترجمه جعفر کبیری منش] صنایع دستی|
[ترجمه گوگل] هنر دستی[ترجمه ترگمان] صنعت دستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: craft, crafts
حالات: craft, crafts
• (1) تعریف: skill or aptitude, esp. in making things by hand or in the arts.
• مترادف: artfulness, dexterity, handicraft, skill
• مشابه: aptitude, art, expertise, knack, proficiency, technique, trick
• مترادف: artfulness, dexterity, handicraft, skill
• مشابه: aptitude, art, expertise, knack, proficiency, technique, trick
- the poet's craft with words
[ترجمه گوگل] هنر شاعر با کلمات
[ترجمه ترگمان] هنر شاعر با کلمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنر شاعر با کلمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: cunning or cleverness at deceit.
• مترادف: artfulness, cunning, guile, wiles, wiliness
• مشابه: chicanery, deceit, deception, trickery
• مترادف: artfulness, cunning, guile, wiles, wiliness
• مشابه: chicanery, deceit, deception, trickery
- The fox is believed to use craft to escape hunting dogs.
[ترجمه S] روباه اعتقاد داشت که با استفاده از حیله از شکار سگ ها فرار کرد.|
[ترجمه مبین عطاری] اعتقاد بر این است که روباه از نیرنگ برای فرار از سگ های شکار استفاده می کند|
[ترجمه شان] اعتقاد بر این است که روباه برای فرار از دست سگ های شکاری نیرنگ ( حیله ) به کار می برد.|
[ترجمه گوگل] اعتقاد بر این است که روباه برای فرار از سگ های شکار از صنایع دستی استفاده می کند[ترجمه ترگمان] گفته می شود که روباه از هنر برای فرار از سگ های شکاری استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a trade or skilled occupation, esp. one that involves skill with the hands.
• مترادف: handicraft, trade
• مشابه: art, skill
• مترادف: handicraft, trade
• مشابه: art, skill
• (4) تعریف: those collectively occupied in a trade, skilled labor, or profession; guild.
• مترادف: guild, trade union, union
• مشابه: profession, trade
• مترادف: guild, trade union, union
• مشابه: profession, trade
• (5) تعریف: a boat, ship, airplane, or space vehicle, or any group of these collectively.
• مترادف: airplane, boat, plane, ship, vessel
• مشابه: aircraft, spacecraft
• مترادف: airplane, boat, plane, ship, vessel
• مشابه: aircraft, spacecraft
- We have built many small craft in our shop.
[ترجمه Lili] ما صنایع کوچک زیادی در مغازه خود ساخته ایم|
[ترجمه گوگل] ما بسیاری از صنایع دستی کوچک در مغازه خود ساخته ایم[ترجمه ترگمان] ما بسیاری از کشتی های کوچک را در shop ساخته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The airline has only ten craft in its fleet.
[ترجمه شان] این شرکت هوایی، تنها 10 فروند هواپیما در ناوگان خود دارد.|
[ترجمه گوگل] این شرکت هواپیمایی تنها ده فروند هواپیما در ناوگان خود دارد[ترجمه ترگمان] این شرکت هواپیمایی تنها ده قایق در ناوگان خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crafts, crafting, crafted
حالات: crafts, crafting, crafted
• : تعریف: to fashion or create with foresight and skill of execution.
• مترادف: fabricate, fashion, make
• مشابه: build, construct, contrive, create
• مترادف: fabricate, fashion, make
• مشابه: build, construct, contrive, create
- She crafted an elegant cradle of rare wood.
[ترجمه گوگل] او یک گهواره زیبا از چوب کمیاب ساخت
[ترجمه ترگمان] یک گهواره زیبا از چوب نایاب ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک گهواره زیبا از چوب نایاب ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He crafted his written reply carefully.
[ترجمه گوگل] او پاسخ کتبی خود را با دقت انجام داد
[ترجمه ترگمان] او جواب نامه اش را با دقت طراحی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او جواب نامه اش را با دقت طراحی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید