craft

/ˈkræft//krɑːft/

معنی: هنر، مهارت، صنعت، نیرنگ، پیشه، پیشه وری، حیله، ساختن
معانی دیگر: کارآمدی، زبردستی، چیره دستی، استادی، استادکاری، هنرمندی، صنعتگری، دست ورزی، هوتخشی، آمودش، هنرهای دستی، صنایع دستی، کار دستی، حرفه (در کارهای دستی)، صنف، اتحادیه ی صنعت گران و هنرمندان کارهای دستی، صنف پیشه وران، هوتخشان، حیله گری، فسون، ترفند، فریب، مکر، دورویی، تزویر، خدعه، (جمع آن: craft بدون s) هواپیما، کشتی، قایق، ناو (دریایی یا فضایی)، (معمولا به صورت اسم مفعول) ساختن (با هنرمندی)، (با استادی) درست کردن، آمودن
craft _
پسوند: - سازی، - ناو، - ساخت، کار [aircraft و handcraft]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: skill or practice involving (something specified).

- woodcraft
[ترجمه رحیم حسین بر] صنعت چوب
|
[ترجمه گوگل] هنر و صنعت چوب
[ترجمه ترگمان] صنایع چوبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- handicraft
[ترجمه ایلیا] جنگجوی مازندرانی
|
[ترجمه جعفر کبیری منش] صنایع دستی
|
[ترجمه گوگل] هنر دستی
[ترجمه ترگمان] صنعت دستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: craft, crafts
(1) تعریف: skill or aptitude, esp. in making things by hand or in the arts.
مترادف: artfulness, dexterity, handicraft, skill
مشابه: aptitude, art, expertise, knack, proficiency, technique, trick

- the poet's craft with words
[ترجمه گوگل] هنر شاعر با کلمات
[ترجمه ترگمان] هنر شاعر با کلمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: cunning or cleverness at deceit.
مترادف: artfulness, cunning, guile, wiles, wiliness
مشابه: chicanery, deceit, deception, trickery

- The fox is believed to use craft to escape hunting dogs.
[ترجمه S] روباه اعتقاد داشت که با استفاده از حیله از شکار سگ ها فرار کرد.
|
[ترجمه مبین عطاری] اعتقاد بر این است که روباه از نیرنگ برای فرار از سگ های شکار استفاده می کند
|
[ترجمه شان] اعتقاد بر این است که روباه برای فرار از دست سگ های شکاری نیرنگ ( حیله ) به کار می برد.
|
[ترجمه گوگل] اعتقاد بر این است که روباه برای فرار از سگ های شکار از صنایع دستی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که روباه از هنر برای فرار از سگ های شکاری استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a trade or skilled occupation, esp. one that involves skill with the hands.
مترادف: handicraft, trade
مشابه: art, skill

(4) تعریف: those collectively occupied in a trade, skilled labor, or profession; guild.
مترادف: guild, trade union, union
مشابه: profession, trade

(5) تعریف: a boat, ship, airplane, or space vehicle, or any group of these collectively.
مترادف: airplane, boat, plane, ship, vessel
مشابه: aircraft, spacecraft

- We have built many small craft in our shop.
[ترجمه Lili] ما صنایع کوچک زیادی در مغازه خود ساخته ایم
|
[ترجمه گوگل] ما بسیاری از صنایع دستی کوچک در مغازه خود ساخته ایم
[ترجمه ترگمان] ما بسیاری از کشتی های کوچک را در shop ساخته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The airline has only ten craft in its fleet.
[ترجمه شان] این شرکت هوایی، تنها 10 فروند هواپیما در ناوگان خود دارد.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت هواپیمایی تنها ده فروند هواپیما در ناوگان خود دارد
[ترجمه ترگمان] این شرکت هواپیمایی تنها ده قایق در ناوگان خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crafts, crafting, crafted
• : تعریف: to fashion or create with foresight and skill of execution.
مترادف: fabricate, fashion, make
مشابه: build, construct, contrive, create

- She crafted an elegant cradle of rare wood.
[ترجمه گوگل] او یک گهواره زیبا از چوب کمیاب ساخت
[ترجمه ترگمان] یک گهواره زیبا از چوب نایاب ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He crafted his written reply carefully.
[ترجمه گوگل] او پاسخ کتبی خود را با دقت انجام داد
[ترجمه ترگمان] او جواب نامه اش را با دقت طراحی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. great craft in catching fish
چیره دستی زیاد در ماهیگیری

2. manual craft
مهارت یدی

3. the craft of ironmongers
صنف آهنگران

4. an international craft festival
جشنواره ی بین المللی هنرهای دستی

5. the journalistic craft
حرفه ی روزنامه نگاری

6. the gentle craft (or art)
1- ماهیگیری 2- (مهجور) کفاشی

7. to resort to craft
به نیرنگ متوسل شدن

8. an enemy of great craft and subtlety
دشمن پر حیله و بسیار زرنگ

9. when the sea is stormy, small craft should not put to sea
وقتی که دریا توفانی است قایق های کوچک نباید به دریا بروند.

10. he was a carpenter and practiced his craft with dexterity
او نجار بود و حرفه اش را با مهارت دنبال می کرد.

11. Fishing boats and pleasure - craft followed the great liner into the harbour.
[ترجمه گوگل]قایق های ماهیگیری و سرگرمی - صنایع دستی با کشتی بزرگ به سمت بندر رفتند
[ترجمه ترگمان]قایق های ماهیگیری و قایق های تفریحی سوار کشتی بادبانی بزرگ را در بندرگاه دنبال می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He used a certain amount of craft to make the sale.
[ترجمه منوچهر تیموری] او قطعا یک خورده حقه به کار می گیرد تا معامله را جور کند.
|
[ترجمه گوگل]او مقدار مشخصی از صنایع دستی را برای فروش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از یک مقدار فروش ویژه برای فروش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He knew the craft of making furniture.
[ترجمه گوگل]او صنعت مبلمان را می دانست
[ترجمه ترگمان]او مهارت ساختن اسباب و اثاثیه را می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hundreds of small craft accompany the liner into harbour.
[ترجمه گوگل]صدها کشتی کوچک کشتی را تا بندر همراهی می کنند
[ترجمه ترگمان]صدها قایق کوچک کشتی liner را در بندرگاه همراهی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lines can be cut with a craft knife.
[ترجمه منوچهر تیمو ری] این سیم ها را می شود با یک چاقوی دست ساز برید.
|
[ترجمه گوگل]خطوط را می توان با یک چاقوی کاردستی برش داد
[ترجمه ترگمان]این خطوط می توانند با یک چاقوی دستی بریده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The frail craft rocked as he clambered in.
[ترجمه گوگل]کشتی ضعیف هنگام صعود به داخل تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]همان طور که داشت از آن بالا می رفت قایق نحیف به نوسان در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Hundreds of small craft bobbed around the liner as it steamed into the harbour.
[ترجمه گوگل]صدها کشتی کوچک در حالی که به داخل بندر می‌رفت دور تا دور این کشتی می‌چرخیدند
[ترجمه ترگمان]صدها قایق کوچک دور کشتی شناور شدند و در بندرگاه بخار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Many girls do show an affinity for craft skills.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دختران به مهارت های صنایع دستی علاقه نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دختران نسبت به مهارت هنر علاقه نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هنر (اسم)
accomplishment, art, craft, forte, artifice, mystery, master stroke

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

صنعت (اسم)
art, craft, mystery, industry

نیرنگ (اسم)
art, craft, artifice, deception, trap, trick, trickery, ruse, witchcraft

پیشه (اسم)
function, craft, mystery, profession, pursuit, vocation, occupation, trade, calling

پیشه وری (اسم)
craft

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

تخصصی

[نساجی] صنعت - پپیشه - مهارت

انگلیسی به انگلیسی

• skillfulness (in doing or creating); creative project; boat, plane; slyness, guile; skill, trade,occupation
shape with skill
you can refer to a boat, a spacecraft, or an aircraft as a craft.
a craft is an activity such as weaving, carving, or pottery that involves making things skilfully with your hands.
you can use craft to refer to any activity or job that involves doing something skilfully.

پیشنهاد کاربران

وسیله جابجایی
Craft اگر فعل باشه میتونه معنی ( ساختن ) بدهد
کارگردانی
مثال: She admired the intricate craft of the handmade pottery.
او هنر کارگردانی ظریف سفال های دست ساز را تحسین کرد.
تفاوت های میان "craft" و "skill" به شرح زیر است:
1. Craft ( صنایع دستی، هنر و صنعت ) :
- "Craft" به معنای هنر و صنعت دستی است که شامل تولید اشیاء یا اثرات هنری با استفاده از دست، ابزار و تخصص می شود. این اصطلاح بیشتر به هنر و صنعت دستی و خلاقیت در ساخت اشیاء دست ساز اشاره دارد. مثال: woodworking, pottery, knitting
...
[مشاهده متن کامل]

2. Skill ( مهارت ) :
- "Skill" به معنای مهارت یا توانایی خاصی است که فرد از طریق تمرین، تجربه و آموخته های خود به دست می آورد. این مهارت ها می توانند در زمینه های مختلفی از مهارت های دستی و تکنیکی تا مهارت های ذهنی و عاطفی متنوع باشند. مثال: communication skills, leadership skills, cooking skills
منبع CHATGPT4. 00

چیزی که با دست ساخته میشه و برای ساختنش نیاز به مهارت هست
craft: صنعت، فن
هنر دستی ، دست سازه ، کاردستی
دست سازه
بهترین معادل: دست ورزی
توجه داشته باشید که امروز واژه craft، به خصوص در جایگاه فعل ( که جایگاه جدیدی است ) ، صرفاً به "کار فیزیکی ماهرانه با دست" اشاره ندارد، بلکه امروز این واژه توسط عملگرایان، پدیدارشناسان، دانشمندان علوم شناختی، و جامعه شناسان و روانشناسان پرورشی، بازتعریف شده، و به طور کلی به معنای هر کاری است که در آن "تفکر" و "تجربه" به موازات هم و همزمان با تأثیر بر یکدیگر، پیش برود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ریچارد سِنِت از کار دست ورزانه در مفهوم معاصرش: لغتنامه های متن باز مثل همین "آبادیس" است، که تجربه ی اشتراکی و جمعیِ کاربران، به تدریج آن را توسعه می دهد. درست مثل قرون وسطی و دوران اسلامی، که کار "صنعتگری" مبتنی بر ایده ها و فعالیت های اشتراکی و صنفی بود.
( آثار "ریچارد سِنِت" فیلسوف عملگرا، مهم ترین منبع برای مطالعه در مورد دست ورزی است، کتاب the craftsman )
با این حال هنوز هم اغلب در فرهنگ عامه واژه craft دارای ارجاعات نوستالژیک است و به کار ماهرانه با دست یا شیء دستساز دلالت دارد، بخصوص وقتی این واژه به صورت art & craft به کار می رود ( نگاه کنید به برخی فروشگاههای آنلاین خارجی که دارای بخشی با این عنوان هستند )
پیشنهاد نهایی:
1 - اگر مفهوم معاصر این واژه مراد است: "دست ورزی" ترجمه کنید.
2 - اگر دلالت های فیزیکی ( مهارت و ظرافت در کار با مواد و تکنیکها ) و یا نوستالژیک این واژه مراد است ( اشیای دست ساز، صنایع دستی، تقابل با صنعت و ماشین، قرون وسطی، جنبش های سوسیالیستی - هنری اواخر قرن 19 . . . ) : "صنعتگری"، "استادکاری" یا "هنرورزی" و یا حتی "مهارت ورزی" یا "افزارمندی" ترجمه کنید.
3 - اگر دلالت های اجتماعی - تاریخی مراد است ( اصناف قرون وسطی یا دوران تمدن اسلامی ) : "پیشه وری" معادل خوبی است.

با مهارت ساختن یا ایجاد کردن
با مهارت چیزی را ساختن یا ایجاد کردن
مهارت
هنر
The activitie of doing something by your hands using skills
استادانه با دست ساختن
هنر دستی ؛ ساختن ( کار دستی )
# They learned the craft of weaving
# Crafts such as embroidery and tapestry
# These bracelets were crafted by native people
# All the furniture is crafted from natural materials
درست کردن یا ساختن با مهارت و استادی.
وقتی پسوند باشه کلمات مستقلی را میسازه :
Words that wnd in craft :
💎 Aircraft : هواگرد
💎 Spacecraft : فضاپیما
💎 Handicraft : کاردستی - صنایع دستی
💎 Antiaircraft : ضدهوایی ( در اصل anti - aircraft هست ) مثلا anti - aircraft warfare میشه پدافند هوایی
...
[مشاهده متن کامل]

💎 Watercraft : شناور - وسیله نقلیه ی آبی
💎 witchcraft : جادوگری - افسونگری
💎 rotorcraft : هواگرد بالگردان
💎 hovercraft : هولناو ( نوعی شناور دریایی بر روی بالشتکی پر از هوای فشرده
💎 stagecraft
💎 statecraft
💎 tradecraft
💎 scoutcraft
💎 woodcraft
💎 handcraft : فعل handicraft هست
💎 campcraft
💎 kingcraft
💎 warcraft
💎 seacraft : همون Watercraft

1 - ( با هنرمندی و استادی ) ساختن make
2 - هنر art، صنعتindustry ، مهارتskill
3 - حیله و نیرنگ و مکر
illusion, trap, trick
4 - سازه عظیم دریایی یا فضایی
( هواپیما، سفینه، کشتی و ناو )
شالوده بندی - شیرازه بندی
رسته
Poem is the poet's craft with words.
شعر هنر شاعر با کلمات است.
( این جمله بهتره )
سازه ( سازه های عظیم جثه ساخت بشر مثل کشتی، هواپیما یا فضاپیما )
جت ( هواپیما )
verb:
با مهارت ساختن
craft your speech for your audience
صنعت گری ، پیشه وری
بی عیب، بی نقص، با صلابت
۱ ) صنایع دستی
۲ ) هنر دستی
Things you make with your hands ❤
سفینه ( هوایی یا فضایی )
local craft: صنایع دستی
Things you make with your hands 👐 for which you need skill
هنر ویاساختن

سفینه
spacecraft
سفینه فضایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس