cradle

/ˈkreɪdl̩//ˈkreɪdl̩/

معنی: گهواره، مهد، در گهواره قرار دادن، در چهارچوب یاکلاف قرار دادن
معانی دیگر: خاستگاه، گاهواره، (شعر قدیم) استراحتگاه، آسودگاه، آغوش، (در گهواره) تکان دادن، (گهواره وار) در آغوش گرفتن، بغل کردن، نگه داشتن (با دقت)، پروردن، (کودک را) بزرگ کردن، بار آوردن، کودکی، دوران طفولیت، بچگی، خردی، (هر چیز گهواره مانند): چارچوب یا گهواره (برای درجا نگهداشتن هواپیمای در حال تعمیر یا کشتی در حال ساخته شدن و غیره)، بدنه ی تلفن (که گوشی روی آن قرار می گیرد)، جاتلفنی (نام کامل آن: cradle telephone)، (کشاورزی) حفاظ دسته ی داس (نام کامل آن: cradle scythe)، (چارچوبی که در بستر بیمار زیر ملافه قرار می دهند تا ملافه با زخم های بیمار تماس پیدا نکند) چارچوب، (معدن طلا) لاوک (جعبه ی روبازی که شن زر دار را در آن می ریختند و در آن تکان می دادند تا طلای آن جدا شود)، تاوه، زیربند، کلاف، زیرانداز، تکیه گاه، (گندم و غیره را) داس کردن، (با داس) درو کردن، (با داس) بریدن، (معدن طلا) زرگیری کردن (با شستن شن طلادار در تاوه ی چوبی)، (مهجور) غنودن (در گهواره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: rob the cradle
(1) تعریف: a baby's bed, usu. mounted on rockers.

- She sat near the fire and rocked the baby in her cradle.
[ترجمه گوگل] نزدیک آتش نشست و بچه را در گهواره تکان داد
[ترجمه ترگمان] کنار بخاری نشست و کودک را در گهواره خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a birthplace or time of origin.
مشابه: matrix

- Philadelphia is said by many to be the cradle of American independence.
[ترجمه شان] خیلی ها می گویند که فیلادلفیا، خاستگاه ( مهد ) استقلال آمریکا است.
|
[ترجمه گوگل] بسیاری می گویند فیلادلفیا مهد استقلال آمریکاست
[ترجمه ترگمان] بسیاری می گویند که فیلادلفیا به عنوان مهد استقلال آمریکا شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any device resembling a cradle or functioning similarly, as to hold or hold and rock something.

- He put the phone back on its cradle.
[ترجمه شان] او گوشی را روی تلفن گذاشت .
|
[ترجمه گوگل] گوشی را دوباره روی پایه اش گذاشت
[ترجمه ترگمان] گوشی را روی گهواره گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cradles, cradling, cradled
مشتقات: cradler (n.)
(1) تعریف: to hold or rock in or as in a cradle.

- She cradled the child in her arms.
[ترجمه گوگل] کودک را در آغوشش گرفت
[ترجمه ترگمان] بچه را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to nurture or care for tenderly in infancy.

(3) تعریف: to catch, support, or rock in a cradle-like device.

- The wooden scaffold cradled the ship's hull.
[ترجمه گوگل] داربست چوبی روی بدنه کشتی قرار داشت
[ترجمه ترگمان] داربست چوبی بدنه کشتی را در بغل گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a cradle of civilization
مهد تمدن

2. from the cradle to the grave
از گهواره تا گور،سرتاسر زندگانی،همه ی عمر

3. rob the cradle
معشوقه یا همسر بسیار جوانتر از خود گرفتن

4. seek knowledge from your cradle to your grave
زگهواره تا گور دانش بجوی

5. rock the baby in he cradle
بچه را در گهواره اش بجنبان.

6. the hand that rocked the cradle kicked the bucket
دستی که گهواره را تکان می داد (یعنی مادرم) لگد زد به سطل (یعنی مرد)

7. i placed the baby in the cradle
بچه را در گهواره قرار دادم.

8. she had been raised in the cradle of a warm family
او در آغوش خانواده ی گرمی پرورش یافته بود.

9. What's learnt in the cradle lasts till the tomb.
[ترجمه گوگل]آنچه در گهواره آموخته می شود تا قبر ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره آموخته می شود تا گورستان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Life is a battle from cradle to grave.
[ترجمه گوگل]زندگی نبردی است از گهواره تا گور
[ترجمه ترگمان]زندگی یک نبرد از گهواره به گور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The child slept soundly in her cradle.
[ترجمه گوگل]کودک در گهواره اش راحت خوابید
[ترجمه ترگمان]بچه در گهواره به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Greece was the cradle of western civilization.
[ترجمه گوگل]یونان مهد تمدن غرب بود
[ترجمه ترگمان]یونان مهد تمدن غربی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is learned in the cradle is carried to the grave.
[ترجمه گوگل]آنچه در گهواره آموخته می شود به گور برده می شود
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره آموخت به گور برده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I dropped the receiver back in the cradle.
[ترجمه گوگل]گیرنده را دوباره در گهواره انداختم
[ترجمه ترگمان]گوشی را روی گهواره گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She lived in the same village from the cradle to the grave.
[ترجمه گوگل]او از گهواره تا گور در همان روستا زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]در همان دهکده ای که از گهواره به گور می رفت زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She rocked the cradle to quieten the child.
[ترجمه گوگل]گهواره را تکان داد تا کودک را آرام کند
[ترجمه ترگمان]گهواره را به آرامی تکان داد تا آرامش بچه را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Greece was the cradle of Western culture.
[ترجمه گوگل]یونان مهد فرهنگ غرب بود
[ترجمه ترگمان]یونان مهد تمدن غرب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گهواره (اسم)
cradle

مهد (اسم)
nurse, cradle

در گهواره قرار دادن (فعل)
cradle

در چهارچوب یا کلاف قرار دادن (فعل)
cradle

تخصصی

[عمران و معماری] کلاف سر ستون - تکیه گاه - زیرانداز
[کامپیوتر] ظرف مخصوص شارژ مجدد باطری ها
[نساجی] اهرم غلتک های فوقانی ( در رینگ و فلایر )
[ریاضیات] کمربند، گهواره
[آب و خاک] حایل، گهواره

انگلیسی به انگلیسی

• baby bed, crib
hold and fondle lovingly or protectively; lay in cradle; rock soothingly
a cradle is a small box-shaped bed for a baby.
the cradle of something is the place where it began; a literary use.
if you cradle something in your arms, you hold it carefully.
if something happens to you from the cradle to the grave, it happens throughout your life.

پیشنهاد کاربران

1. گهواره ، 2. مهد، خاستگاه. گاهواره 3. سکو. پایه 4. جای گوشی ( تلفن ) 5. در گهواره گذاشتن 6. ( در بغل ) گرفتن. نگه داشتن 7. تکان تکان دادن
مثال:
the baby's cradle
گهواره بچه
the cradle of democracy
...
[مشاهده متن کامل]

مهد و خاستگاه دموکراسی
she cradled his head in her arms
زن سر مرد را در بغل گرفت.

قانون
in physics class , we used Newton's Cradle to learn about energy
Newtons cradle به معنی قوانین فیزیک نیست به جور ابزاره 👇
https://www. google. com/search?q= Newtons cradle&client=ms - android - samsung - rev2&sca_esv=94cc259175ff0bb8&source=android - home&sxsrf=ACQVn09uc02GQDbGp0_agGwB1wubDt_Wpg:1710483873638&source=hp&ei=oenzZbf6JNmthbIPrOysiA4&oq= Newtons cradle&gs_lp=EhFtb2JpbGUtZ3dzLXdpei1ocCIPIE5ld3RvbnMgY3JhZGxlMgcQABiABBgKMgUQABiABDIFEAAYgAQyBRAAGIAEMgcQLhiABBgKMgcQABiABBgKMgUQABiABDIHEAAYgAQYCkjDOFCiFliiFnABeACQAQCYAcYDoAHGA6oBAzQtMbgBA8gBAPgBAvgBAZgCAqAC2QSoAg_CAgcQIxjqAhgnmANtkgcHMC4xLjQtMaAHwAg&sclient=mobile - gws - wiz - hp#vhid=VLCKoAwqeyuoEM&vssid=l
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی قوانین هم هست مثل قوانین نیوتن Newton's Cradle
واژه ننو را کسی پیشنهاد نکرده، اما می تواند برابر مناسبی باشد.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 💙🙏🏼
A small bed for babies.
در معنی فعل: بغل کردن، در آغوش گرفتن
معنی" بغل کردن" هم می دهد.
Cradle = گهواره بچه
بالابر
معنی گهواره میده اما نکته اساسی درباره این کلمه اینه که این گهواره ثابت نیست و مثل صندلی راحتی های قدیمی به طرفین تکان میخوره
اما cot یا crib پایه هایش ثابت است و بعد قرار دادن کودک نوزاد در ان تکان نمیخورد
فرق گهواره با bed هم اینه که اینا حفاظ دارن که بچه نیفته پایین.
Herat had once been the cradle of persian culture, the home of writers, painters, and Sufis
"A Thousand Splendid Suns by Khaled Hosseini"
cradle در اینجا به معنای مهده
مهد
مهد
گهواره
به گفتار پیغمبرت راه جوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی

[نساجی] کلاف
گهواره
The baby rested peacefully in his cradle
کودک در گهواره اش در آرامش استراحت کرد
cradle is a small bed for a baby which can be moved from side to side
گهواره، مهد، در گهواره قرار دادن
bassinet
گهواره سبدی روپوش دار، لگنچه، درشکه دستی بچگانه
یک وسیله ای است که برای بالا و پایین کردن وسایل سنگین استفاده میشه معمولا در بالا بردن انسان برای پاک کردن پنجره ها ساختمان های بلند یا تعمیر کردن لامپ سوله ها و غیره. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس