• : تعریف: (informal) a person whose behavior or ideas are considered bizarre. • مشابه: erratic
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) of an eccentric, bizarre, or impractical nature. • مشابه: oddball, wild
- His crackpot schemes came to nothing.
[ترجمه مریم] حقه بازی های کشکی او به جایی نرسید.
|
[ترجمه گوگل] طرحهای هولناک او به جایی نرسید [ترجمه ترگمان] نقشه بی عقل او به هیچ چیز نمی رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She was no more a crackpot than the rest of us.
[ترجمه مریم] او خل تر از باقی ما نبود.
|
[ترجمه گوگل]او بیشتر از بقیه آدمهای بدجنس نبود [ترجمه ترگمان]او بیش از بقیه ما ابله نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I am amazed that such a crackpot scheme could be seriously entertained.
[ترجمه مریم] من حیرانم چطورچنین طرح کشکیی توانست آنقدر سرگرم کننده باشد.
|
[ترجمه گوگل]من متعجبم که می توان چنین طرحی را به طور جدی مورد توجه قرار داد [ترجمه ترگمان]تعجب می کنم که چنین طرحی را می توان به طور جدی سرگرم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Los Angeles was a sunny, easygoing mecca for crackpot religions and fantasies endorsed by the movie industry.
[ترجمه گوگل]لسآنجلس مکهای آفتابگیر و راحت برای مذاهب و فانتزیهایی بود که صنعت سینما آن را تأیید میکرد [ترجمه ترگمان]لس انجلس مکانی آفتابی و آرام برای crackpot ادیان و تخیلات و تخیلات بود که صنعت سینما آن را تایید می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Maybe it was a crackpot theory, but it was a good one.
[ترجمه گوگل]شاید این یک تئوری شکست خورده بود، اما یک نظریه خوب بود [ترجمه ترگمان]شاید یه تئوری احمقانه بود ولی خوب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You get these crackpot ideas about helping people who come along to you with a mournful tale.
[ترجمه گوگل]شما این ایدههای بینظیر را درباره کمک به افرادی که با یک داستان غمانگیز به سراغ شما میآیند، دریافت میکنید [ترجمه ترگمان]تو این افکار احمقانه را درباره کمک به مردمی که با یک داستان غم انگیز میان پیش تو می آیند درک می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That crackpot thinks his neighbors are aliens.
[ترجمه گوگل]آن خرخر فکر می کند همسایگانش بیگانه هستند [ترجمه ترگمان]اون ابله فکر می کنه که همسایه هاش آدم فضایی هستن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Brooks's original crackpot idea has now evolved into an official NASA program.
[ترجمه گوگل]ایده اصلی بروکز اکنون به یک برنامه رسمی ناسا تبدیل شده است [ترجمه ترگمان]ایده اصلی بروکس در حال حاضر تبدیل به یک برنامه رسمی ناسا شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He got the crackpot that the president is a Communist.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که رئیس جمهور یک کمونیست است [ترجمه ترگمان]او crackpot را که رئیس جمهور یک کمونیست است، بدست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But they were also the crackpot idealist, even the blind overly self - assured person.
[ترجمه گوگل]اما آنها همچنین ایدهآلیستهای بینظمی بودند، حتی یک فرد نابینا که بیش از حد به خود مطمئن بود [ترجمه ترگمان]اما آن ها همچنین the idealist بودند، حتی افراد نابینا که خود را کاملا مطمئن ساخته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That's not the way to do it, you crackpot.
[ترجمه گوگل]این راهی برای انجام آن نیست [ترجمه ترگمان]احمق احمق، این راهی نیست که بتونی انجامش بدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To all of my crackpot friends, have a great day and remember to smell the flowers.
[ترجمه گوگل]به همه دوستان من، روز خوبی داشته باشید و یادتان باشد که گلها را بو کنید [ترجمه ترگمان]به سلامتی دوستان crackpot، روز خوبی داشته باشید و به یاد آوردن گل ها باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That changed the world's perception of Fuller from crackpot to " authentic American genius "
[ترجمه گوگل]این تلقی جهان از فولر را از کرک پات به "نابغه اصیل آمریکایی" تغییر داد [ترجمه ترگمان]این امر درک جهان از فولر را از \"نبوغ حقیقی آمریکایی\" تغییر داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A crackpot, Graham thought.
[ترجمه گوگل]گراهام فکر کرد که یک دمنوش است [ترجمه ترگمان]گراه ام فکر کرد: یک احمق! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They called him a crackpot.
[ترجمه گوگل]اسمش را گذاشتند دمدمی مزاج [ترجمه ترگمان]او را یک ابله صدا می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Nevertheless, Levin helped make the world safe for Jeffries by establishing a symmetry of crackpot ideas.
[ترجمه گوگل]با این وجود، لوین با ایجاد تقارن از ایدههای بینظیر به ایمن کردن جهان برای جفریس کمک کرد [ترجمه ترگمان]با وجود این، له وین کمک کرد تا جهان را برای ایجاد یک رشته افکار پوچ در امان نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• crazy, nut, weirdo (slang) a crackpot is someone who has strange and crazy ideas; an informal word.
پیشنهاد کاربران
گلدان، دیوانه، خل
خل. اسکل
شیرین عقل
مشنگ
چُلمَن
دیونه بی آزار - دیوانه که میخندد و به کسی آسیب نمیزند
someone who is perceived as being crazy, eccentric, or having strange ideas or beliefs. کسی که دیوانه، عجیب و غریب یا دارای عقاید عجیب و غریب است. اغلب به صورت تحقیر آمیز استفاده می شود. مثال؛ ... [مشاهده متن کامل]
Don’t listen to him, he’s just a crackpot. His theories are completely unfounded. In a discussion about conspiracy theories, someone might say, “Some people believe that the moon landing was faked, but most consider them crackpots. ” Another example could be, “The crackpot preacher on the street corner was shouting about the end of the world. ”