crackerjack journo

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: خبرنگار تیزهوش و کاردرست / ژورنالیست نخبه و برجسته / روزنامه نگار زرنگ و حرفه ای
🔹 مثال ها:
She’s a real crackerjack journo — her expos� changed the election narrative. اون یه خبرنگار فوق العاده زرنگه — گزارشش مسیر انتخابات رو عوض کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Only a crackerjack journo could’ve uncovered that scandal so fast. فقط یه ژورنالیست حرفه ای می تونست اون رسوایی رو اون قدر سریع افشا کنه.
He’s young but already a crackerjack journo in tech reporting. جوونه ولی همین حالا هم خبرنگار نخبه ای در زمینه ی فناوری محسوب می شه.
🔹 مترادف ها: ace reporter • sharp journalist • top - notch journo • star writer • scoop hunter