خندیدن بی اختیار یا خنداندن کسی دیگر. همچنین می تواند به معنای تجربه یک فروپاشی روانی یا احساسی باشد.
می تواند به معنای ایجاد یک واکنش احساسی قوی و مثبت، معمولاً از طریق طنز، یا تجربه استرس شدید که به فروپاشی منجر می شود، باشد.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Laugh, break down, collapse ( mentally ) , burst out laughing
متضاد: Remain calm, serious, stable
مثال؛
His joke was so funny, I cracked up.
She always cracks me up with her hilarious stories.
He cracked up under the pressure and needed a break.
می تواند به معنای ایجاد یک واکنش احساسی قوی و مثبت، معمولاً از طریق طنز، یا تجربه استرس شدید که به فروپاشی منجر می شود، باشد.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Laugh, break down, collapse ( mentally ) , burst out laughing
متضاد: Remain calm, serious, stable
مثال؛