cozy

/ˈkoʊzi//ˈkəʊzi/

معنی: راحت، دنج، گرم و نرم
معانی دیگر: آسودبخش، گرم و دوستانه، 3 - روقوری (پارچه ای که برای گرم نگه داشتن روی قوری یا کتری و غیره می گذارند)، رو کتری، رو دیگ، دم کن (در انگلیس cosy هم می نویسند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cosier, cozier, cosiest, coziest
(1) تعریف: comfortably warm and snug, or giving one a warm emotional feeling by being small in area yet charming.
مشابه: comfortable, intimate, snug

- I feel so cozy in these flannel pajamas.
[ترجمه گوگل] من با این لباس خواب فلانل احساس راحتی می کنم
[ترجمه ترگمان] من توی این پیژامه فلانل خیلی احساس راحتی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her bedroom is small, but it's so sweet and cozy.
[ترجمه احسان] اتاق خواب او کوچک است ولی گرم و راحت است
|
[ترجمه گوگل] اتاق خواب او کوچک است، اما بسیار شیرین و دنج است
[ترجمه ترگمان] اتاق خوابش کوچک است، اما خیلی شیرین و دنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'd rather stay at a cozy inn than at a big hotel.
[ترجمه گوگل] ترجیح می دهم در یک مسافرخانه دنج بمانم تا در یک هتل بزرگ
[ترجمه ترگمان] ترجیح میدم تو یه مسافرخانه دنج و راحت باشم تا تو یه هتل بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: on intimate or friendly terms.
مشابه: familiar

- I thought they were just friends, but they seemed pretty cozy last night.
[ترجمه گوگل] فکر می کردم آنها فقط دوست هستند، اما دیشب خیلی دنج به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان] من فکر می کردم اونا فقط دوست بودن ولی دیشب خیلی گرم به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was a corrupt narcotics officer and was cozy with the mob.
[ترجمه گوگل] او یک افسر مواد مخدر فاسد بود و با اوباش راحت بود
[ترجمه ترگمان] اون یه افسر پلیس فاسد بود و با خلافکارها صمیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: convenient or advantageous, esp. for illicit or dishonest purposes.

- It's pretty cozy for the gang to have a friend on the police force.
[ترجمه گوگل] داشتن یک دوست در نیروی پلیس برای باند خیلی راحت است
[ترجمه ترگمان] برای باند خیلی راحت است که یک دوست در نیروی پلیس داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cosies, cozies, cosying, cozying, cosied, cozied
• : تعریف: (informal) to try to get on good terms with someone (usu. fol. by "up").

- She cozied up to her boss.
[ترجمه گوگل] او با رئیسش راحت شد
[ترجمه ترگمان] اون با رئیسش جور در اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: cosies, cozies
مشتقات: cosily (adv.), cozily (adv.), cosiness (n.), coziness (n.)
• : تعریف: a fitted cover of insulating fabric for a teapot.

- The teapot was covered with a cute quilted cozy in the shape of a hen.
[ترجمه گوگل] قوری با لحافی زیبا به شکل مرغ پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] قوری در شکل یک مرغ پخته و cute بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cozy up to
(امریکا - عامیانه) خود را جا کردن،تحبیب کردن

2. a cozy chat
یک درد دل گرم و دوستانه

3. a cozy little room
اتاق جمع و جور و راحت

4. play it cozy
(امریکا - خودمانی) با احتیاط عمل کردن

5. she loved to go to her cozy little nest and write poetry
او عاشق این بود که به کاشانه ی دنج و کوچک خود برود و شعر بنویسد.

6. Come over to the fire and cozy up a bit.
[ترجمه گوگل]به کنار آتش بیایید و کمی آرام شوید
[ترجمه ترگمان]بیا به طرف آتش و یه گاز گرم بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We spent a cozy evening chatting by the fire.
[ترجمه گوگل]یک عصر دنج را در کنار آتش گپ زدن گذراندیم
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر یک شب گرم و گرم با آتش در حال گپ زدن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had a cozy chat by the fire.
[ترجمه 🙂😂] ما با هم یک گپ راحت در کنار آتیش داشتیم😐
|
[ترجمه Fh] ما گفت و گوی صمیمانه ای کنار آتش داشتیم
|
[ترجمه گوگل]در کنار آتش با هم گپ و گفتی دنج داشتیم
[ترجمه ترگمان] با آتیش یه گپ دوستانه داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Likewise, a pair of cozy coevolutionary symbionts embracing each other can only seem to lead to stagnant solipsism.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، یک جفت همزیست تکاملی دنج که یکدیگر را در آغوش می‌کشند، تنها به نظر می‌رسد که منجر به تک‌گرایی راکد می‌شود
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، یک جفت of coevolutionary همزی زمانی که یکدیگر را در آغوش گرفته اند، تنها می توانند به solipsism راکد منجر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If I make the cabin warm and cozy in the daytime, they also come out in droves.
[ترجمه گوگل]اگر کابین را در روز گرم و دنج کنم، آنها هم دسته دسته بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]اگر هوا را در روز گرم و گرم کنم، به صورت گله های بیرون می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It became a cozy, happy center of operations, but Alvin insisted on meeting people downstairs or somewhere else entirely.
[ترجمه گوگل]این مرکز به مرکز عملیاتی دنج و شاد تبدیل شد، اما آلوین اصرار داشت که با مردم در طبقه پایین یا در جای دیگر ملاقات کند
[ترجمه ترگمان]به مرکز راحتی و راحتی عملیات تبدیل شد، اما آلوین اصرار داشت که مردم را در طبقه پایین یا جایی دیگر به طور کامل ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Smiling residents stroll along a cozy, old-fashioned street; the police chief stops and chats with passing motorists.
[ترجمه گوگل]ساکنان خندان در امتداد خیابانی دنج و قدیمی قدم می زنند رئیس پلیس می ایستد و با رانندگان عبوری گپ می زند
[ترجمه ترگمان]ساکنین با لبخند زدن در طول یک خیابان راحت و قدیمی قدم می زنند؛ رئیس پلیس توقف می کند و با رانندگان عبوری وراجی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was a traveler returning to a cozy home, able to see that home with new eyes.
[ترجمه گوگل]من مسافری بودم که به خانه ای دنج برمی گشتم و می توانستم آن خانه را با چشمانی جدید ببینم
[ترجمه ترگمان]مسافری بودم که به خانه راحتی برگشتم و توانستم با چشمان جدیدم آن خانه را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The room glowed cozy and warm in the firelight.
[ترجمه گوگل]اتاق در زیر نور آتش گرم و دنج می درخشید
[ترجمه ترگمان]در نور آتش اتاق گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The extensive and cozy working relationships between the other government agencies and the various business sectors.
[ترجمه گوگل]روابط کاری گسترده و دنج بین سایر سازمان های دولتی و بخش های مختلف تجاری
[ترجمه ترگمان]روابط کاری گسترده و گرم بین ادارات دولتی دیگر و بخش های مختلف تجاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The interior was cozy but unheated.
[ترجمه گوگل]فضای داخلی دنج اما گرم نشده بود
[ترجمه ترگمان]داخل خانه گرم اما گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We are not hammering together a cozy global village.
[ترجمه گوگل]ما یک دهکده جهانی دنج را با هم چکش نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با هم یک دهکده جهانی راحت را هدف قرار نمی دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راحت (صفت)
straight, convenient, well, light-handed, beforehand, placid, comfortable, comfy, snug, cozy, cuddly, homelike

دنج (صفت)
snug, cozy, reclusive, cosy, out-of-the-way

گرم و نرم (صفت)
snug, cozy, cosy

انگلیسی به انگلیسی

• cover for a teapot or kettle
comfortable; pleasant; warm

پیشنهاد کاربران

دوست داشتنی
نُقلی
Intimate relationship with some
راحت - دنج - گرم و نرمcomfortable:Cozy
دنج گرم و نرم
اَیاغ، دوست و رفیق
دنگ ، نقز ، قشنگ
نرم
پاتوق
Comfortable
. A place that is small , comfortable and warm
من در کانون زبان ایران هستم و ترم المنتری3 هستم و این کلمه جزء NEW WORD ما هست به معنی دنج و راحت و ریلس
MEANS: COMFORTABLE AND WARM AND RELAS
راحت
با البسه زیاد دیده میشه مثل : my cozy socks
گرم و نرم معنی میده
My cozy socks can keep my feet warm
راحت، دنج، گرم و نرم
در کانون زبان در سطح المنتری ۳ معنی راحت و دنج را می دهد.
املای معمول آمریکایی ها = cosy
⭐معنی کلمه :a place that is cosy is small, comfortable, and warm:
🔹️جمله نمونه :
The living room was warm and cosy.
گرم و نرم، راحت، شیک و دنج
دنج. نرم وگرم و. . .
warm and comfortable
گرم و نرم ، راحت و دنج
گرم و نرم
گرم. دنج. راحت
comfortable

راحت_دنج_گرم و نیم
راحت، گرم و نرم
دنج
Relax
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس