فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: cozens, cozening, cozened
مشتقات: cozener (n.)
حالات: cozens, cozening, cozened
مشتقات: cozener (n.)
• : تعریف: to deceive or trick; swindle.
• مشابه: bilk, cheat, hoax, humbug, overreach, swindle
• مشابه: bilk, cheat, hoax, humbug, overreach, swindle
- That rogue cozened him and made off with his money.
[ترجمه گوگل] آن یاغی او را دلسرد کرد و با پولش کنار آمد
[ترجمه ترگمان] این روگ او را فریب می دهد و با پول خودش فرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روگ او را فریب می دهد و با پول خودش فرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید