cowry

/ˈkaʊriː//ˈkaʊrɪ/

معنی: صدف، خرمهره، نوعی کس گربه
معانی دیگر: خرمهره، صدف، نوعی کس گربه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: cowries
(1) تعریف: a tropical marine mollusk having a glossy and colorfully marked shell that is used as money in some Asian and African cultures.

(2) تعریف: the shell itself.

جمله های نمونه

1. These lay down the marvellously patterned and polished surface characteristic of cowries.
[ترجمه گوگل]اینها سطح فوق‌العاده طرح‌دار و صیقلی شده‌ای را که مشخصه کاوری‌ها است، نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این آثار به نحو شگفت انگیزی از ویژگی های ظاهری آراسته و صیقل خورده پایین آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The link between cowries and eyes is documented by archaeology as well as ethnology.
[ترجمه گوگل]پیوند بین کاوری ها و چشم ها توسط باستان شناسی و همچنین قوم شناسی مستند شده است
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین cowries و چشم ها توسط باستان شناسی و همچنین نژاد شناسی مستند شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not all fossils are shells of invertebrates like clams, oysters, cowries, and periwinkles.
[ترجمه گوگل]همه فسیل‌ها پوسته‌های بی‌مهرگانی مانند صدف، صدف، گاومیش و خرطومی نیستند
[ترجمه ترگمان]همه فسیل ها مثل صدف، صدف، صدف، صدف و periwinkles نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Where do there is the woollen cloth teaching cowry attending to in San Ya? Bother telling concrete place.
[ترجمه گوگل]پارچه پشمی در سن یاا به کجا آموزش می دهد؟ زحمت گفتن مکان مشخص
[ترجمه ترگمان]این لباس پشمی که به cowry در سن Ya تدریس می کند کجا است؟ گور کردن به جای بتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The garbage is change to cowry, integration use.
[ترجمه گوگل]زباله تبدیل به گاوداری، استفاده ادغام شده است
[ترجمه ترگمان]زباله به cowry، استفاده از انتگرال و انتگرال تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The revelation to search my cowry :Yesterday, My cowry is lost, because of my negligence and his naughty .
[ترجمه گوگل]وحی برای جست و جوی کاوری من: دیروز به دلیل بی توجهی من و شیطنت او، کاوری من گم شد
[ترجمه ترگمان]افشای این خبر به دلیل سهل انگاری و شیطنت من از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's funny that I 've treated the tumescent bump on my arm as a cowry these two days and for fear that something maybe wrong.
[ترجمه گوگل]خنده دار است که من این دو روز با برآمدگی متورم بازویم به عنوان یک گاوچران رفتار کردم و از ترس اینکه شاید مشکلی پیش آمده باشد
[ترجمه ترگمان]جالبه که من این دو روز با the با the برخورد کردم و از اینکه یه چیزی ممکنه اشتباه باشه با arm برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tong Zhi·20 Lue is not only his best volumes, but also the cowry of Chinese ancient times learning heritages.
[ترجمه گوگل]Tong Zhi·20 Lue نه تنها بهترین جلدهای اوست، بلکه کاوشگر میراث های دوران باستان چین است
[ترجمه ترگمان](ونگ ژی)، ۲۰ Lue، تنها بهترین جلد او نیست، بلکه the های یادگیری دوران باستان چین نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some are carved with geometric features and adorned with cowry shells, coins, metal strips, fiber, leather, and metal or multi-coloured bead necklaces.
[ترجمه گوگل]برخی از آن‌ها با ویژگی‌های هندسی حکاکی شده‌اند و با صدف‌های گاوی، سکه‌ها، نوارهای فلزی، الیاف، چرم و گردن‌بندهای مهره‌ای فلزی یا چند رنگ تزئین شده‌اند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها با ویژگی های هندسی حکاکی شده و با صدف، سکه، نوارهای فلزی، فیبر، چرم، و یا گردن بند bead رنگارنگ تزئین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now I was the team leader, the most important was the stove was a cowry every one concerned.
[ترجمه گوگل]حالا من رهبر تیم بودم، مهم‌تر از همه این بود که اجاق گاز برای هر کسی نگران کننده بود
[ترجمه ترگمان]حالا من رهبر تیم بودم، مهم ترین چیز این بود که اجاق گاز مشترک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدف (اسم)
ammonite, oyster, shell, pearl, cowrie, shard, cowry

خرمهره (اسم)
cowrie, bead, cowry

نوعی کس گربه (اسم)
cowrie, cowry

انگلیسی به انگلیسی

• type of sea snail

پیشنهاد کاربران

بپرس