coward

/ˈkaʊərd//ˈkaʊəd/

معنی: نامرد، خردل، ترسو، بزدل، ادم ترسو، شخص جبون، ناکس، خردل، ضعیف النفس، نامرد
معانی دیگر: گنجشک دل، جبون، هراسمند، آدم ترسو، نوئل کاوارد (هنرپیشه و نمایشنامه نویس انگلیسی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who lacks the courage to face danger, pain, or difficulty; a person easily discouraged or intimidated by fear.
مترادف: chicken, craven, recreant, sissy
متضاد: hero, heroine
مشابه: dastard, jellyfish, milksop, niddering, pantywaist, poltroon, weakling
صفت ( adjective )
• : تعریف: produced by or resulting from fearfulness.
مترادف: fearful, timid, timorous
مشابه: fainthearted, pusillanimous, weak

- his coward retreat
[ترجمه گوگل] عقب نشینی بزدلانه اش
[ترجمه ترگمان] عقب نشینی coward،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a coward soldier who escaped from the battlefield
سرباز ترسویی که از میدان جنگ گریخت

2. the coward dies a thousand deaths, the brave but one
آدم بزدل هزار بار می میرد،آدم شجاع فقط یک بار

3. a base coward
ترسوی فرومایه

4. a dirty coward
ترسوی فرومایه

5. an abject coward
ترسویی فرومایه

6. an arrant coward
ترسوی تمام عیار

7. that he is a coward is now obvious
اکنون آشکار است که او ترسو است.

8. with all his boasting, he is a coward
با وجود همه ی ادعاهایش آدم ترسویی است.

9. a nearer prospect revealed him to be no other than a coward
بررسی دقیق تر نشان داد که ترسویی بیش نیست.

10. A bully is always a coward.
[ترجمه گوگل]یک قلدر همیشه ترسو است
[ترجمه ترگمان] یه قلدر همیشه یه بزدل - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A coward considers difficulties as a heavy burden on his back,but a valiant fighter turns difficulties into a stepping-stone for his advance.
[ترجمه گوگل]ترسو مشکلات را بار سنگینی بر پشت خود می‌داند، اما جنگجوی دلاور دشواری‌ها را به پله‌ای برای پیشروی خود تبدیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک بزدل به نظر می رسد که مشکلات سنگینی بر پشتش وجود دارد، اما یک جنگجوی شجاع برای پیشرفت او مشکلاتی را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They taunted him with cowardice / with being a coward.
[ترجمه گوگل]به نامردی / با ترسو بودن به او طعنه زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با بزدلی و بزدلی نیش می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was branded a coward in some newspapers.
[ترجمه گوگل]در برخی روزنامه ها او را ترسو می خواندند
[ترجمه ترگمان]او را در برخی روزنامه ها به عنوان بزدل برچسب زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a coward by his own admission.
[ترجمه گوگل]او به اعتراف خودش یک ترسو است
[ترجمه ترگمان]او از اعتراف خود ترسو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was, to my shame, a coward.
[ترجمه گوگل]من از شرم من یک ترسو بودم
[ترجمه ترگمان]من خجالت می کشیدم، ترسو بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't be a coward.
[ترجمه گوگل]ترسو نباش
[ترجمه ترگمان]ترسو نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Only a coward gives in to his fate.
[ترجمه گوگل]فقط یک ترسو تسلیم سرنوشتش می شود
[ترجمه ترگمان]فقط یک ترسو به سرنوشت او تسلیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامرد (اسم)
coward, sneak, dastard

خردل (اسم)
coward, craven, mustard, patsy, faint-heart

ترسو (اسم)
coward, recreant, chicken, goosey, caitiff, goosy, pigeon

بزدل (اسم)
coward, poltroon

ادم ترسو (اسم)
funk, coward, poltroon, quitter

شخص جبون (اسم)
coward

ناکس (صفت)
ignoble, coward

خردل (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, cowardly, craven

ضعیف النفس (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, milk-livered, cowardly, craven, invalorous, lily-livered, faint-hearted, hen-hearted, pigeon-hearted, rabbit-hearted, weak-hearted

نامرد (صفت)
base-spirited, coward, unashamed, chicken-hearted, milk-livered

انگلیسی به انگلیسی

• one who lacks courage
a coward is someone who is easily frightened and avoids dangerous or difficult situations.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cower
✅️ اسم ( noun ) : coward / cowardice
✅️ صفت ( adjective ) : cowardly
✅️ قید ( adverb ) : _
مترادف دیگری هست
( Pussy )
ترسو ، بزدل، ب ی خ ا ی ه
🐌🦋
به کسی که ترسو باشه گفته میشه
نه رد داده نه نامرده
ادم ترسو و بزدل
نامرد
بزدل، نامرد
Yellow - Bellied
ترسو - بزدل
رد داده یعنی چرند

بپرس