covet

/ˈkəvət//ˈkʌvɪt/

معنی: طمع به چیزی داشتن، میل به تملک چیزی کردن
معانی دیگر: سخت خواستن (به ویژه به ناحق و آنچه به دیگری تعلق دارد)، چشم طمع داشتن، غبطه خوردن، آزمند بودن، آزیدن، بیوسیدن، از دل و جان خواستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: covets, coveting, coveted
(1) تعریف: to envy or wish to possess (something belonging to another) inordinately or without right.
متضاد: renounce
مشابه: envy

- He coveted his brother's larger share of the inheritance.
[ترجمه مژگان] أو چشم طمع به سهم بزرگتر ارث برادرش داشت
|
[ترجمه گوگل] او به سهم بیشتر برادرش از ارث طمع داشت
[ترجمه ترگمان] او به سهم بزرگ تر برادرش در این ارث پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Now that she was married, she secretly coveted her friends' freedom.
[ترجمه گوگل] حالا که ازدواج کرده بود، مخفیانه آرزوی آزادی دوستانش را داشت
[ترجمه ترگمان] اکنون که ازدواج کرده بود، در نهان به آزادی دوستانش چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to want intensely.
مشابه: crave

- She received the award she had coveted for so long.
[ترجمه گوگل] او جایزه ای را دریافت کرد که مدت ها آرزویش را داشت
[ترجمه ترگمان] اون جایزه رو برای مدت طولانی دریافت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The horns of the animal are coveted as trophies by hunters.
[ترجمه گوگل] شاخ های حیوان به عنوان غنائم مورد علاقه شکارچیان است
[ترجمه ترگمان] شاخ های حیوان به عنوان جایزه شکارچیان به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: covetable (adj.), coveter (n.)
• : تعریف: to have an inordinate or wrongful wish to possess something belonging to another.

جمله های نمونه

1. to covet others' belongings
چشم طمع به مال دیگران داشتن

2. do not covet your neighbor's wife!
به زن همسایه با نظر بد نگاه مکن !

3. All covet, all lose.
[ترجمه گوگل]همه طمع، همه باخت
[ترجمه ترگمان] همه طمع دارن، همه چیز از دست میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a sin to covet.
[ترجمه گوگل]طمع گناه است
[ترجمه ترگمان]حرص و طمع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If there were a colonial mentality that could covet territory across the species barrier, this was it.
[ترجمه گوگل]اگر یک ذهنیت استعماری وجود داشت که می توانست سرزمینی را در سراسر سد گونه ها طمع کند، این بود
[ترجمه ترگمان]اگر یک طرز تفکر مستعمراتی وجود داشت که می توانست به قلمرو این منطقه چشم طمع بیاندازد، این یک ذهنیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With this stare, I thee covet.
[ترجمه گوگل]با این خیره، من به تو طمع دارم
[ترجمه ترگمان]با این نگاه به تو چشم می دوزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Appleby does not covet power.
[ترجمه گوگل]آقای اپلبی طمع قدرت ندارد
[ترجمه ترگمان]آقای Appleby به قدرت طمع ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had nothing to covet; for I had all that I was now capable of enjoying.
[ترجمه گوگل]من چیزی برای طمع نداشتم زیرا من تمام چیزهایی را داشتم که اکنون می توانستم از آنها لذت ببرم
[ترجمه ترگمان]من هیچ چیزی نداشتم که به آن طمع داشته باشم؛ چون همه آن چیزهایی را داشتم که اکنون قادر به لذت بردن بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Covet is to be in what arise on pathology foundation not to accord with actual erroneous belief, it is a kind of clammy judgement and inference.
[ترجمه گوگل]طمع بودن در آن چیزی است که بر اساس آسیب شناسی به وجود می آید تا با باور نادرست واقعی مطابقت نداشته باشد، نوعی قضاوت و استنتاج بد است
[ترجمه ترگمان]covet باید در چیزی باشد که در بنیاد آسیب شناسی ظاهر می شود و با اعتقاد نادرست حقیقی سازگاری ندارد، این نوع قضاوت و استنباط بهتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wherefore, brethren, covet to prophesy, and forbid not to speak with tongues.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ای برادران، به نبوت کردن طمع کنید و از سخن گفتن به زبان ها منع کنید
[ترجمه ترگمان]از این رو، برادران، آرزوی پیشگویی را داشته باشید و قدغن کنند که با زبانشان حرف نزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We do not covet anything from any nation.
[ترجمه گوگل]ما از هیچ ملتی طمع نداریم
[ترجمه ترگمان]ما به هیچ یک از ملت طمع نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Covet nothing. Your end which is endless is as a snowflake dissolving in the pure air.
[ترجمه گوگل]طمع هیچ چیز پایان تو که بی پایان است مانند دانه برفی است که در هوای پاک حل می شود
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه پایان تو که بی پایان است این است که یک دانه برف در هوای پاک محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Asian peoples covet the right to shape their own free destiny.
[ترجمه گوگل]مردم آسیا به حق شکل دادن به سرنوشت آزاد خود طمع دارند
[ترجمه ترگمان]ملت های آسیا به این حق رسیده اند که افسانه شخصی خود را شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Never covet shoes'beauty while torment your feet.
[ترجمه گوگل]هرگز در حالی که پاهای خود را عذاب می دهید به زیبایی کفش طمع نکنید
[ترجمه ترگمان]در حالی که پاهای تو را عذاب می دهد هرگز به زیبایی کفش نگاه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many large companies covet these low - cost acquisition of troubled small companies.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های بزرگ آرزوی خرید کم هزینه شرکت های کوچک مشکل دار را دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های بزرگ به این خرید کم هزینه از شرکت های کوچک علاقمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طمع به چیزی داشتن (فعل)
covet

میل به تملک چیزی کردن (فعل)
covet

انگلیسی به انگلیسی

• desire something that belongs to another, be envious
if you covet something, you badly want it for yourself; a formal word.

پیشنهاد کاربران

To covet means to desire or want something that belongs to someone else. It implies a strong desire to possess something that another person already has.
آرزو یا خواستن چیزی که متعلق به دیگری است، چشم به مال و داشته های دیگران داشتن
...
[مشاهده متن کامل]

این به معنای تمایل شدید به داشتن چیزی است که شخص دیگری از قبل دارد.
مثال؛
She covets her neighbor’s luxurious car.
A person might say, “I covet their success and wealth. ”
In a materialistic context, someone might express, “I covet the latest fashion trends and designer brands. ”

. . .
?A: What did Lecter say about the first principles
B: Simplicity
A: What does this guy do? He covets
?How do we first start to covet
We covet what we see every day
The silence of the lambs 1991🎥
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : covet
✅️ اسم ( noun ) : covetousness
✅️ صفت ( adjective ) : covetous
✅️ قید ( adverb ) : covetously
چشم طمع داشتن
To desire whatever does not belong to us
The king's brother coveted the throne.

بپرس