covering

/ˈkəvərɪŋ//ˈkʌvərɪŋ/

معنی: پوشش، جلد، سر پوش، پوشه، شامل، دربرگیرنده
معانی دیگر: روانداز، لفاف، روکش، رویه، شمد، بالاپوش، پوشا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something that covers or conceals.
مشابه: blanket, camouflage, canopy, case, clothing, coat, coating, cover, layer

جمله های نمونه

1. a rift in the ice covering the lake
یک ترک بریخ روی دریاچه

2. A hat is a covering for your head.
[ترجمه گوگل]کلاه پوششی برای سر شماست
[ترجمه ترگمان]کلاه یک سرپوش است برای سرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dense fog is covering roads in the north and visibility is very poor.
[ترجمه گوگل]مه غلیظ جاده های شمال را پوشانده و دید بسیار ضعیف است
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ، راه ها را در شمال پوشش می دهد و دید بسیار ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leave a thin covering of fat.
[ترجمه گوگل]یک پوشش نازک از چربی باقی بگذارید
[ترجمه ترگمان]یه پوشش نازک از چربی رو بذار کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The canvas covering was peeled back.
[ترجمه گوگل]پوشش بوم پوست کنده شد
[ترجمه ترگمان]پرده کرباسی باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The brown vinyl covering all the horizontal surfaces is coming unstuck in several places.
[ترجمه گوگل]وینیل قهوه ای رنگ که تمام سطوح افقی را پوشانده است در چندین مکان از بین می رود
[ترجمه ترگمان]vinyl قهوه ای که تمام سطوح افقی را پوشش می دهد در چندین جا به unstuck می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The green covering on top of the water in the pond is algae.
[ترجمه گوگل]پوشش سبز بالای آب حوض جلبک است
[ترجمه ترگمان]پوشش سبز بر روی آب برکه، جلبک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Bolivian government has granted logging concessions covering 22 million hectares.
[ترجمه گوگل]دولت بولیوی امتیازاتی به مساحت 22 میلیون هکتار اعطا کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت بولیوی با اعطای امتیاز به ۲۲ میلیون هکتار موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Social science is a collective name, covering a series of individual sciences.
[ترجمه گوگل]علوم اجتماعی یک نام جمعی است که مجموعه ای از علوم فردی را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]علوم اجتماعی نام جمعی است که مجموعه ای از علوم فردی را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll give you covering fire while you try to escape.
[ترجمه گوگل]در حالی که سعی می‌کنی فرار کنی، آتشی را به تو می‌دهم
[ترجمه ترگمان]وقتی سعی می کنی فرار کنی آتش رو پوشش میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The soldiers dismantled a gun of its covering.
[ترجمه گوگل]سربازان یک اسلحه از پوشش آن را جدا کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان یک تفنگ را از روی پوشش خود بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How do we know you're not just covering up for your friend?
[ترجمه گوگل]چگونه بفهمیم که شما فقط دوست خود را پنهان نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]از کجا بدونیم که تو فقط واسه دوستت سرپوش میذاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sawdust was used as a hygienic floor covering.
[ترجمه گوگل]خاک اره به عنوان یک کفپوش بهداشتی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]خاک و خاک به عنوان یک زمین بهداشتی مورد استفاده قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who's covering for you while you're away?
[ترجمه گوگل]چه کسی شما را در حالی که دور هستید پوشش می دهد؟
[ترجمه ترگمان]در حالی که داری از اینجا دور میشی کی هواتو داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Journalists covering the case have been threatened and abused.
[ترجمه گوگل]خبرنگارانی که این پرونده را پوشش می دهند مورد تهدید و آزار قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگارانی که پرونده را پوشش می دهند مورد تهدید و سو استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

جلد (اسم)
case, volume, shell, cover, covering, jacket, binding, skin, copy, tome, sheath, epidermis, holster, integument, tegument

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

پوشه (اسم)
covering, jacket, membrane, wrapper, folder

شامل (صفت)
covering, inclusive, self-inclusive

دربرگیرنده (صفت)
covering

تخصصی

[نساجی] روکش - پوشش
[ریاضیات] پوشش
[آمار] پوشش

انگلیسی به انگلیسی

• something that covers (i.e. blanket, coat, etc.)
concealing, hiding, sheltering
a covering is a layer of something that goes over something else.

پیشنهاد کاربران

خطاپوشی، ستاریت
محافظت
در برگیرنده ی، پوشش دهنده ی
Covering 40% of the Asia
پوشش دهنده ی ۴۰درصد اسیا
گرفتن
لاپوشونی
مربوط به
now we can show the details covering the war with Hapsburg = اکنون می توانیم جزئیات مربوط به جنگ با شهر هاپسبورگ را نشان دهیم

Covering an accident
پوشش یک حادثه
( ضمانت ) حسابدازی

بپرس