covered


معنی: سرپوشیده، مستور
معانی دیگر: ورزش : گرفتن شمشیر به وضعى که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود

جمله های نمونه

1. covered with confusion
شرمسار،بسیار خجل

2. a covered way
راه سر پوشیده

3. confections covered in green icing
شیرینیجات دارای روکش (یا لعاب) سبز

4. he covered himself with glory
خود را غرق در افتخار کرد.

5. he covered his face with his hands
چهره اش را با دست های خود پوشاند.

6. he covered his member with both hands
با هر دو دست ذکر خود را پوشاند.

7. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.

8. he covered the same ground he had covered yesterday
همان مطلب دیروزی خود را تکرار کرد.

9. murals covered all the walls and ceiling
نقوش زیادی تمام دیوارها و سقف را پوشانده بود.

10. we covered that distance in two hours
آن مسافت را دو ساعته پیمودیم.

11. a field covered with ice and boulders
بیابانی پوشیده از یخ و صخره

12. a sheet covered in doodles
ورقه ی خطخطی شده

13. cow pats covered the pasture
چراگاه پوشیده از تپاله ی گاو بود.

14. flood water covered the fields
سیلاب مزارع را فراگرفته بود.

15. fog had covered the mountain's peak
مه قله ی کوه را پوشانده بود.

16. he had covered his hatred under a smile
او نفرت خود را زیر لبخندی پوشانده بود.

17. he was covered with mud cap-a-pie
او سر تا پا از گل پوشیده بود.

18. his speech covered several important topics
سخنرانی او حاوی چندین مطلب مهم بود.

19. ice had covered the pool
لایه ای از یخ استخر را پوشانیده بود.

20. iran is covered by three main ranges of mountains
ایران پوشیده از سه رشته کوه اصلی است.

21. snow has covered the road
برف جاده را پوشانده است.

22. white feathers covered the small bird's body
پر سپید،تن پرنده ی کوچک را پوشانده بود.

23. a half mask covered his eyes
نیمه نقابی چشمانش را پوشانده بود.

24. a large cloud covered the sun
ابر بزرگی خورشید را پوشانید.

25. beads of perspiration covered her forehead
قطره های عرق پیشانی او ا پوشانده بود.

26. encrustations of moss covered the pool's walls
پوششی از خزه دیواره های استخر را پوشانده بود.

27. her golden tresses covered her shoulders
گیسوان زرین او شانه های او را می پوشاند.

28. her legs were covered with a golden down
پاهای او از موهای نرم طلایی پوشیده شده بود.

29. her nose is covered by freckles
بینی او پر از کک مک است.

30. his body was covered with sores
بدنش از جراحت پوشیده بود.

31. his chest is covered with black hair
سینه اش از موی سیاه پوشیده است.

32. his chest was covered with decorations
سینه اش پر از مدال بود.

33. his face was covered with pockmarks
صورت او پر از جای آبله بود.

34. his hands were covered in blood
دستانش خون آلود بود.

35. his shoes were covered with cakes of mud
لایه هایی از گل کفش هایش را پوشانده بود.

36. rusty tank carcasses covered the battlefield
بدنه ی تانک های زنگ زده رزمگاه را پوشانده بود.

37. slanted roofs are covered with cement slates
بام های شیب دار را با پهنک های سیمانی می پوشانند.

38. the dome is covered with gold leaf
گنبد از ورق طلا پوشیده شده است.

39. the floor is covered with cement
کف اتاق دارای پوشش سیمانی است.

40. the ground was covered with snow
زمین از برف پوشیده بود.

41. the puppies were covered with a white, curly fur
توله سگ ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.

42. the room was covered with pictorial papers
کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.

43. the sky was covered by clouds
آسمان از ابر پوشیده شده بود.

44. the sky was covered by gray clouds promising rain
آسمان پوشیده از ابرهای خاکستری بود که نوید باران را می داد

45. the table was covered in dust
روی میز را گرد گرفته بود.

46. the wall was covered with dark specks
دیوار از لکه های تیره پوشیده شده بود.

47. the windows were covered with green blinds
پنجره ها را با پرده ی سبز پوشانده بودند.

48. an acre of rough covered with thistles
یک جریب زمین ناهموار و پوشیده از خار

49. the boy's face was covered by pimples
صورت آن پسر پر از جوش بود.

50. the boy's face was covered by rashes
صورت پسر پر از جوش بود.

51. the boy's legs were covered with grime
پاهای پسر از کثافت سیاه شده بود.

52. the child's shoes were covered with mud
کفش های بچه از گل پوشیده بود.

53. the old table was covered by several layers of paint
میز قدیمی از چندین لایه رنگ پوشیده شده بود.

54. the ruined walls were covered by vegetation
دیوارهای مخروبه از رستنی ها پوشیده شده بود.

55. the ship's deck was covered by cargo
عرشه ی کشتی از محموله پوشیده شده بود.

56. this animal's body is covered with horny plates
تنه ی این جانور از پهنه های شاخی پوشیده است.

57. a film of dust had covered the table
لایه ای از گرد و خاک میز را پوشانده بود.

58. a layer of pristine snow covered the ground
برف تازه و دست نخورده ای زمین را پوشانده بود.

59. he lifted the hatch that covered the well
او دریچه ای که روی چاه را پوشانده بود بلند کرد.

60. most of north africa is covered by a huge desert
قسمت اعظم افریقای شمالی از صحرای عظیمی تشکیل شده است.

61. most of the earth is covered by water
بیشتر سطح زمین از آب پوشیده شده است.

62. the loaf of bread was covered by mold
قرص نان از کپک پوشیده شده بود.

63. the military operations will be covered by fighter planes
عملیات نظامی زیر پوشش هواپیماهای جنگنده انجام خواهد شد.

64. the river overflowed and water covered the farms
روخانه طغیان کرد و آب مزارع را فرا گرفت.

65. a part of the bread was covered by mildew
بخشی از نان از کپک پوشیده شده بود.

66. after the storm, the sea was covered with foam
پس از توفان دریا از کف پوشیده شده بود.

67. that creature has a short tail covered with bristles
آن جاندار دمی کوتاه و پوشیده از موی زبر دارد.

68. the floor of the jail was covered in human excrement
کف زندان از مدفوع انسان پوشیده شده بود.

69. the walls of the bathroom were covered with graffiti
دیوارهای مستراح پراز دست نوشته بود.

70. the windows of the kitchen were covered with steam
پنجره های آشپزخانه از بخار پوشیده شده بود.

مترادف ها

سرپوشیده (صفت)
secret, covered, lidded

مستور (صفت)
hidden, private, covered

انگلیسی به انگلیسی

• topped with a covering, having a cover; insured; protected; hidden

پیشنهاد کاربران

تحت لوای
معنی کمد [ پوشان آند / پشتیبان اید/ محاط] هم می ده.
Ice covered: کمد یخی [یخ پوشآند]
Erik stores his belongings in an ice covered and lays out a sleeping bag on his ice bed.
اریک وسایل خود ( متعلقاتش ) را در کمد یخی نگه می دارد ( انبار می کند/ مغازه می کند/ گنجه می کند/ ذخیره می کند ) و پهن می کند [گذار اد/ خوابان اد برون/ خارج/ پهنه] کیسه خوابی را روی تخت یخی اش.
...
[مشاهده متن کامل]


این جمله متعلق به داستان 28م از کتاب چهارم 4000 واژه ضروری هست که ماجرای ساختن یه خونه از یخ تو سوئد رو تعریف می کنه.
Instagram Adress: @504_Essential_Word

سرپوشیده
کامل پوشیده
کمک حال
Covered by= paid for by
پوشیده شده
Chocolate - covered raisins
شکلات مغز کشمشی
Coverd by
پوشانده شدن توسط
یا پوشش توسط
احاطه شده
سر پوشیده
پوشش داده شده
پوشش
کاور. . پوشش
زیر پوشش، تحت پوشش، مورد پوشش، پوشش یافته، پوشیده، مستور ، مشمول، مطروحه، مطرح شده
با پشتوانه ، پشتوانه دار ، پپشتیبانی شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس