cover

/ˈkəvər//ˈkʌvə/

معنی: سر پوش، فرش، غلاف، سقف، رویه، روپوش، لفاف، پاکت، غشا، سر، پوشش، جلد، پنهان کردن، جلد کردن، پوشاندن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن
معانی دیگر: مستور کردن یا شدن، پوشیده شدن، اندودن، (آبگونه) فرا گرفتن، (بیشتر در مورد اسب نر) پشت (مادیان) رفتن، جفتگیری کردن، دارای پوشش کردن، (ماکیان و غیره) روی تخم خوابیدن، مخفی کردن، نهفتن، (قانون و بیمه و غیره) شامل شدن، پوشش دادن، (هزینه و غیره) جوابگو بودن، کفاف دادن، پیمودن، درنوردیدن، نوردیدن، (بازرگانی - ارتش - رسانه های همگانی) زیرپوشش قرار دادن، (کلاس و سخنرانی و غیره) شامل شدن، پرداختن به، (افتخار و شرم و غیره) پوشاندن، (هرچیزی که بپوشاند) جلد، نهنبان، روکش (بسته ی پستی و غیره)، پوشانه، کاور، جان پناه، پناه، ملجا، پناهگاه، (آنچه که برای پوشاندن واقعیت به کار رود) نقاب، وسیله ی اختفا، (جمع) اسباب بستر (لحاف و ملافه و پتو و غیره)، رو انداز، (جامه) پوشیدن، ملبس شدن، (پوشاک) تن کردن، حفاظت کردن، توجه کردن از، سپر (بلا) شدن، حایل شدن، (کلاه و غیره) بر سر گذاشتن، (امریکا - با: for) هوای کسی را داشتن، پشتی کردن، تایید کردن، (شکار جانوران) پناهگاه، نهانگاه، مخفیگاه، (چیدن میز نهارخوری) رومیزی و دستمال و قاشق و چنگال و غیره (معمولا برای یک نفر)، رجوع شود به: cover charge

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: covers, covering, covered
(1) تعریف: to put or spread something over or on, as for protection or concealment.
مترادف: cloak, curtain, mask, shelter, veil
متضاد: bare, denude, expose, open, uncover
مشابه: bathe, bind, blanket, camouflage, canopy, cap, carpet, clothe, cloud, coat, conceal, envelop, face, lade, mantle, muffle, occult, secrete, shade, sheet, shroud, top, wrap

- She covered the sleeping child with a blanket.
[ترجمه علی محمدی] او پتویی روی کودک خفته کشید.
|
[ترجمه گوگل] او کودک خواب را با پتو پوشاند
[ترجمه ترگمان] کودک خفته را با پتو پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He covered the dish with some plastic wrap.
[ترجمه گوگل] روی ظرف را با مقداری پلاستیک پوشاند
[ترجمه ترگمان] بشقاب را با یک بسته پلاستیکی پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lie on the surface of.
مترادف: blanket, carpet, cloak, mantle
مشابه: coat, overlay

- Snow covers the ground all winter.
[ترجمه ماندانا قدیانی] کل زمستان زمین پوشیده از برف می شود.
|
[ترجمه T] برف کل زمستان زمین را می پوشاند.
|
[ترجمه علی محمدی] برف در طول زمستان زمین را می پوشاند.
|
[ترجمه M] در کل زمستان همه زمین از برف پوشیده میشود
|
[ترجمه گوگل] برف تمام زمستان زمین را می پوشاند
[ترجمه ترگمان] برف سراسر زمستان را می پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their faces were covered with dirt.
[ترجمه گوگل] صورتشان پر از خاک بود
[ترجمه ترگمان] صورتشان از کثافت پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sheets were covered in blood.
[ترجمه گوگل] ملحفه ها غرق خون بود
[ترجمه ترگمان] ملافه ها را با خون پوشانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to protect from possible loss; insure.
مترادف: insure, protect
مشابه: guard, insulate, safeguard, shield, underwrite

- My car is covered against theft.
[ترجمه اسحاقی] اتومبیل من بیمه سرقت شده است.
|
[ترجمه گوگل] ماشین من در برابر سرقت پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان] ماشین من از دزدی پوشیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our insurance covers us for damage caused by a collision.
[ترجمه گوگل] بیمه ما خسارت های ناشی از تصادف را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان] بیمه ما خسارات ناشی از برخورد را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to take responsibility for.
مترادف: double for
مشابه: go, relieve, replace, substitute

- Don't worry about the front desk; I can cover it for you.
[ترجمه گوگل] نگران میز پذیرش نباشید من می توانم آن را برای شما پوشش دهم
[ترجمه ترگمان] نگران میز پذیرش نباش، من می توانم آن را برای تو پنهان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to take into account; include.
مترادف: comprise, contain, include
مشابه: embrace, encompass, incorporate, subsume

- The book didn't cover enough topics.
[ترجمه گوگل] کتاب به اندازه کافی موضوعات را پوشش نمی داد
[ترجمه ترگمان] کتاب موضوعات کافی را پوشش نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: to pass over a certain distance; travel.
مترادف: travel, traverse
مشابه: do, log

- We covered a thousand miles that summer.
[ترجمه گوگل] آن تابستان هزار مایل پیمودیم
[ترجمه ترگمان] اون تابستون هزار مایل رو پوشش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: to gather or convey information about.
مترادف: report
مشابه: broadcast, investigate

- I covered a story for the radio news.
[ترجمه گوگل] من یک مطلب را برای اخبار رادیو پوشش دادم
[ترجمه ترگمان] من یه داستان برای اخبار رادیو پخش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: (informal) to protect someone from punishment or censure by providing an excuse or alibi.
مترادف: alibi
مشابه: protect, shield

- He was sure his girlfriend would cover for him if the police asked any questions.
[ترجمه گوگل] او مطمئن بود که اگر پلیس سؤالی بپرسد، دوست دخترش او را پوشش خواهد داد
[ترجمه ترگمان] مطمئن بود که اگر پلیس سوالی بپرسد، دوست دخترش از او حمایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to substitute for an absent party.
مترادف: substitute
مشابه: pinch-hit

- You take a break and I'll cover for you.
[ترجمه گوگل] شما استراحت کنید و من شما را پوشش می دهم
[ترجمه ترگمان] تو استراحت کن و من منتظرت خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: coverable (adj.), covered (adj.), coverer (n.)
عبارات: take cover, under cover
(1) تعریف: something laid over or on something else to give shelter, protection, or concealment.
مترادف: cap, covering, lid, screen, shield, top
مشابه: ambush, blanket, camouflage, case, coating, curtain, hood, layer, mantle, protection, shelter, shroud, tent, veil

- The paint dried up because you didn't put the cover back on.
[ترجمه گوگل] رنگ خشک شد زیرا کاور را دوباره روی آن قرار ندادید
[ترجمه ترگمان] رنگ آن خشک شد، چون the را روی آن نگذاشته بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which conceals or protects someone or something from harm or punishment.
مترادف: asylum, harbor, haven, refuge, sanctuary, shelter
مشابه: port, protection

- We looked for cover during the storm.
[ترجمه گوگل] ما در طول طوفان به دنبال پوشش بودیم
[ترجمه ترگمان] ما در حین طوفان به دنبال پوشش می گشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: pretense or disguise.
مترادف: disguise, fa�ade, mask, masquerade, pretense
مشابه: alibi, camouflage, cloak, excuse, front, guise, pretext, screen, smoke screen

- The business was a cover for unlawful activity.
[ترجمه گوگل] این تجارت پوششی برای فعالیت غیرقانونی بود
[ترجمه ترگمان] این کسب وکار پوششی برای فعالیت های غیرقانونی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a rendition of a song that was originally recorded and made popular by another artist or group.
متضاد: original

- Our band was only playing covers at that time; we hadn't started writing our own material yet.
[ترجمه گوگل] گروه ما در آن زمان فقط کاور می نواخت ما هنوز شروع به نوشتن مطالب خود نکرده بودیم
[ترجمه ترگمان] گروه ما فقط در آن زمان فقط پوشش داشتند؛ هنوز شروع به نوشتن material نکرده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cover the burning charcoals with ashes and let them smolder
زغال های سوزان را با خاکستر بپوشان و بگذار آهسته بسوزند.

2. cover ground
مسافتی را طی کردن،(تاحدی) پیشرفت کردن

3. cover up
1- کاملا پوشاندن،(در چیزی) پیچیدن 2- نهان کردن،(جنایت یا فساد و غیره را) سرپوش گذاشتن،افشا نکردن 3- نهان سازی

4. cornfields cover most of the state of iowa
کشتزارهای ذرت بیشتر ایالت آیووا را فرا می گیرد.

5. pillow cover
روکش متکا

6. to cover a territory as a salesman
تصدی ناحیه ای را به عنوان فروشنده به عهده داشتن

7. under cover of night
در تاریکی شب

8. (from) cover to cove
(کتاب و مجله و غیره) از آغاز تا پایان

9. break cover
از پناهگاه یا نهانگاه بیرون آمدن

10. cushion cover
رو بالشتی،روپوش تشکچه ی مبل

11. take cover
به جان پناه یا پناهگاه رفتن،پناه بردن به

12. under cover
در خفا،پنهانی

13. under cover of
در پناه

14. a book cover
جلد کتاب

15. a box cover
در جعبه

16. a jar cover
درب پارچ

17. a typewriter cover
پوشش ماشین تحریر

18. a well cover
درب (یا سرپوش) چاه

19. we took cover behind a wall
ما به دیواری پناه بردیم،پشت دیوار سنگر گرفتیم.

20. who will cover the costs?
هزینه ها را چه کسی خواهد پرداخت ؟

21. under plain cover
در یک پاکت ساده

22. under separate cover
در یک بسته یا پاکت دیگر

23. under the cover of night (or darkness)
در پوشش تاریکی شب

24. that rug will cover the floor with a meter to spare
آن فرش کف (اتاق) را می پوشاند و یک متر هم زیاد می آید.

25. they blew our cover
استتار ما را آشکار کردند.

26. this class will cover the literature of the sixteenth century
این کلاس،ادبیات قرن شانزدهم را مورد بررسی قرار خواهد داد.

27. a book on the cover of which a picture had been attached
کتابی که روی جلد آن عکس چسبانده شده بود

28. advance! i'll give you cover
پیشروی کن ! من به تو پوشش می دهم (من از عقب مواظبم).

29. does this insurance policy cover all our health costs?
آیا این بیمه نامه شامل کلیه ی هزینه های بهداشتی ما می شود؟

30. his earnings did not cover his expenses
درآمد او مخارج او را تامین نمی کرد.

31. his name on the cover will sell the book
اسم او روی جلد موجب فروش کتاب خواهد شد.

32. the club was a cover for a group of smugglers
گروه قاچاقچیان از آن باشگاه برای پنهان کردن اعمال خود استفاده می کرند.

33. this law does not cover such cases
این قانون شامل چنین حالاتی نمی شود (چنین حالاتی را نمی پوشاند).

34. mail under a separate cover
در پاکت یا بسته ی جداگانه پست کردن

35. some animals have a fleecy cover
برخی حیوانات پوشش پشمین دارند.

36. the children were told to cover their private parts
به کودکان گفته شد که پایین تنه ی خود را بپوشانند.

37. he expedited a letter under the cover of night to amir arsalan
او شبانه نامه ای برای امیر ارسلان فرستاد.

38. he was gone to atlanta to cover the olympic games
او به آتلانتا رفته است تا مسابقات المپیک را گزارش کند.

39. his salary is not enough to cover all of his expenses
حقوق او آن قدر نیست که همه ی مخارج وی را بپوشاند.

40. the congress extended the law to cover all states
کنگره آن قانون را به کلیه ی ایالات تعمیم داد.

41. with a knife he picked the cover off the hammer's handle
او با چاقو روکش دسته ی چکش را ور آورد.

42. we will send you the book under separate cover
کتاب را در بسته ی دیگری برایتان خواهیم فرستاد.

43. if you don't fasten the closure of the plastic cover properly, the bread will stale faster
اگر بست کیسه ی پلاستیکی را خوب نبندی نان زودتر بیات خواهد شد.

44. this book should be dipped into rather than read from cover to cover
این کتاب را باید جسته و گریخته خواند،نه از اول تا آخر.

45. the soldiers went to the other side of the hill in search of cover
سربازان برای یافتن پناهگاه به آن سوی تپه رفتند.

مترادف ها

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

فرش (اسم)
cover, floor, carpet, carpeting

غلاف (اسم)
housing, case, cover, pod, theca, husk, glume, sheath, scabbard, sheathing, casing, vagina

سقف (اسم)
roof, cover, ceiling, loft, soffit, coverture, housetop

رویه (اسم)
upper, tack, top, procedure, facing, cover, surface, method, scheme, metier, comportment, vamp, praxis, tenor, instep, ism

روپوش (اسم)
top, cover, hood, cortex, gown, topcoat, wrapper, duster

لفاف (اسم)
cover, envelopment, envelope, wrapper, wrapping, sheeting, filling, folder, padding

پاکت (اسم)
cover, envelope, pocket

غشا (اسم)
cover, membrane, film, velum

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

جلد (اسم)
case, volume, shell, cover, covering, jacket, binding, skin, copy, tome, sheath, epidermis, holster, integument, tegument

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

جلد کردن (فعل)
case, bind, cover, jacket

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

تامین کردن (فعل)
supply, cover, secure, safeguard

طی کردن (فعل)
cover, traverse, go through

پوشیدن (فعل)
hide, cover, put on, overlay, don, wear, endue, enshroud, indue

تخصصی

[عمران و معماری] پوشش
[فوتبال] پوشاندن
[مهندسی گاز] پوشش، پوشاندن
[زمین شناسی] سرپوش، پوشش ،جلد در یک چاه معدنی، وسیله ای شبیه به یک ماشین بالا بر است که برای بالا بردن کارکنان و مواد استفاده می شود .
[حقوق] بیمه کردن، شامل شدن، وثیقه، پشتوانه
[نساجی] سرپوش - کلاهک - پوشش - قاب - خاصیت پوشش دهندگی پارچه - کلاهک کاردینگ
[ریاضیات] پوشش

انگلیسی به انگلیسی

• casing; lid; wrapper; binding; shelter; insurance
encase; review; conceal completely underneath; protect; include; insure
if you cover something, you place something else over it to protect it or hide it.
if one thing covers another, it forms a layer over that thing.
if you cover a particular distance, you travel that distance.
an insurance policy that covers a person or thing guarantees that money will be paid in relation to that person or thing. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. this policy gives unlimited cover for hospital charges.
if a law covers a particular set of people, things, or situations, it applies to them.
if you cover a particular topic, you discuss it in a lecture, course, or book.
if reporters, newspapers, or television companies cover an event, they report on it.
if a sum of money covers something, it is enough to pay for it.
a cover is something which is put over an object, usually in order to protect it.
if respectable or normal behaviour is a cover for secret or illegal activities, it is intended to hide them.
bed covers are the sheet, blankets, and bedspread that you have on top of you when you are in bed.
the cover of a book or a magazine is its outside.
cover is trees, rocks, or other places where you shelter from the weather or hide from someone.
a cover of a song is an alternative version that has been made by another singer or group.
if you take cover, you shelter from the weather or from gunfire.
if you do something under cover of a particular condition, this enables you to do it without being noticed.
if you cover something up, you put something else over it to protect it or hide it.
if you cover up something that you do not want people to know about, you hide it from them.

پیشنهاد کاربران

cover term:اصطلاح پوششی
روفرشی
Carpet cover
ضمیمه
پرداختن به موضوعی
نسخه ی غیررسمیِ آهنگ
در برخی متون زمانی که چندین مطلب را شرح می دهد، Cover به معنای توضیح دادن و مطالعه کردن و فراگرفتن هم می آید.
پوشش دادن، پوشاندن
مثال: Make sure to cover the pot while cooking.
مطمئن شوید که قابلمه را در حال پختن پوشانده باشید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
یکی دیگه از معانیش میشه پیمودن یا عبور کردن ( منطقه یا مکان مشخص )
Pass through, traverse
برای مثال:
The journey to the remote village will take long, as it involves multiple modes of transportation and a considerable distance to cover.
واژگان انگلیسی ( wear ) و ( cover ) دارای ریشه پارسی هستند.
همچنین واژه اَربی ( بحر ) نیز همریشه با این واژگان انگلیسی هستند
ریشه این واژگان از واژه پارسی ( ور ) به چَم ( دربر گرفتن، پوشیدن ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

پَسگشت: برگه 33 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

cover
در UK می تونه به معنای تعداد سفارش یا سروهایی که در یه رستوران یا غذاخوری انجام می شه هم باشه. مثلا یک سفارش یا سرو کامل در رستوران که شامل پیش غذا، غذای اصلی، دسر و نوشیدنی برای یک نفر باشه، می شه یک سرو.
شامل شدن.
پرداختن ( به چیزی )
Cover در مورد فسادهای پشت کارهای خیریه نیز کاربرد دارد:
these supposedly benevolent projects often provided cover for the mass relocation of lower - income and black residents
این پروژه های ظاهراً خیرخواهانه، اغلب سرپوشی/پوششی برای جابجاییِ دسته جمعیِ ساکنان کم درآمد و سیاه پوست بود.
( دامپزشکی ) جفت گیری
کوری دیدم عصا کش کور دیگر
آقای اشکذری در فارسی �ساپورت مالی� نداریم؛ حمایت مالی داریم.
ضمناً ساپورت یک نوع شلوار است
ماستمالی، لاپوشونی
جلد. جلد کتاب. پوشش
کَپَریدَن
واژه ی cover انگلیسی تغییر یافته ی کافر عربی و کپر فارسی است.
واژه ی کافر به معنی پوشاننده ی حقیقت و انکار کننده ی آن از کپره فارسی به معنی پوشاننده گرفته شده است کپره که بر روی مواد غذایی مثل ترشی می نشیند. واژه ی کپر بعد از ورود به زبان عربی به کفر بدل شده است عرب از کفر کلمه کافر را ساخته که به معنی پوشاننده حقیقت می باشد . بنابراین واژه ی کافر با واژه های کف ، خفتان، کپک ، هبت ، کفش ، و با واژه ی عربی قبا که در اصل کپا بوده و همچنین با واژه ی انگلیسی Cover و coverage پوشاننده همریشه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی کافر عربی بعد از ورود به زبان های غربی به cover و coverage تغییر شکل داده است.

هوای کسی رو داشتن.
در جنگ به معنای پوشش دادن
برگسیدن.
دی بسی کس ز شاه مدرسه خواست
ظاهر است این نهان و برگسه نیست.
سوزنی.
cover ( علوم نظامی )
واژه مصوب: پوشش 2
تعریف: مجموعه اقداماتی که برای حفاظت از کارکنان و طرح ها و عملیات و تأسیسات در مقابل فعالیت های اطلاعاتی دشمن و نیز در برابر نشت اطلاعات لازم است
پوشش، نقش
Don’t ruin my cover
نقشم رو خراب نکن/ پوششم رو از بین نبر
در ترجمەی من هم بە معنی " اب و هوای بد" بود
cover ( verb ) = span ( verb )
طول کشیدن، مشمول زمان شدن، ادامه یافتن/در امتداد چیزی کشیده شدن ( پل و. . . ) ، پوشش دادن/شامل شدن، در بر گرفتن
جبران کردن
The profit covered the loss ( سود، ضرر را جبران کرد )
طول کشیدن
احاطه کردن
[Bad Weather]
[Collocation]
snow falls/​comes down/​covers something
an activity or organization used as a means of concealing an illegal or secret activity
front
disguise
مخفی کاری
2.
an identity adopted by a spy to conceal their true activities
...
[مشاهده متن کامل]

هویت جعلی/ساختگی
3.
a recording or performance of a song previously recorded by a different artist.
اجرا آهنگ یا موسیقی که از قبل توسط شخص دیگری ضبط شده
اجرا آهنگ یکی دیگه! یه خواننده دیگه!

To have responsibility for or provide services to
( of a rule or law )
To apply to a person or situation
cover: مساحت
It covers three hundred and forty square kilometers
مساحت آن سیصد و چهل کیلومتر مربع است.
( در بخش مسائل مالی )
هزینۀ چیزی را متقبل شدن،
بسنده کردن یا بسنده بودن،
هزینۀ چیزی را فراهم کردن
پرداختن به چیزی یا کاری= deal with
کارهای کسی که رفته مرخصی یا اداره نیست رو انجام بدی
در جایگاه اسمی یکی از معنی هاش میشه" بیمه"
دیکشنری لانگمن:
the protection insurance gives you, so that it pays you money if you are injured, something is stolen etc
SYN= coverage
در واقع coverage رو آمریکایی ها استفاده میکنند
cover روبریتانیایی ها

( در والیبال ) پوشش ، دفاع کردن از یک منطقه ای از زمین . قرار گرفتن بازیکنان نزدیک مهاجم یا پشت دفاع روی تور به منظور بازیابی توپی که توسط بازیکن تیم مقابل وارد زمین می شود .
دریافت پول کافی برای انجام کاری
در موسیقی: اجرا
guitar cover
اجرا ( با ) گیتار
دربرگرفتن
پوشش, استتار

اقای متین support financially به معنای ساپورت مالی کردن است
و اینکه اصولا اصطلاح پوشش مالی اصلا مناسب نیست و یه کلمه بی معنایی است

پوشش مالی کردن، ساپورت مالی کردن
پرده پوشی ( کردن )
روباره، لایه فوقانی ذخیره معدنی ( زمین شناسی )
دربردارنده ( حقوق )
در بر دارد
پوششی
مربوط بودن به - سر و کار داشتن با
استتار

پوشش
روپوش ، روتختی ، ملافه
سرپناه
پوشش دهنده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس