couth


معنی: مهربان، راحت و مطبوع
معانی دیگر: (کاربرد مزاح آمیز) تزکیه شده، پیراسته، متمدن، شناس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: sophisticated or refined in one's manners.
مترادف: cultured, genteel, polished, refined, urbane
متضاد: boorish, crude, gauche, rude, uncouth

- Spreading one's napkin across one's lap is considered more couth than tucking it in under one's chin.
[ترجمه گوگل] پهن کردن دستمال روی دامن، بیش از اینکه آن را در زیر چانه قرار دهد، بیشتر به حساب می آید
[ترجمه ترگمان] پهن کردن دستمال سفره به روی زانوی یکی از آن چیزی است که در زیر چانه یک فرد قرار داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sitting beside her on the couth, I began very slowly to understand.
[ترجمه گوگل]کنارش روی مبل نشستم، خیلی آهسته شروع به فهمیدن کردم
[ترجمه ترگمان]در کنار او روی نیمکت نشسته بودم و خیلی آهسته شروع به فهمیدن آن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I watch TV on a couth all day long. The TV remote control becomes a part of my boby.
[ترجمه گوگل]من تمام روز را روی کاناپه تلویزیون تماشا می کنم کنترل از راه دور تلویزیون بخشی از کودک من می شود
[ترجمه ترگمان]تمام روز تلویزیون تماشا می کنم کنترل از راه دور تلویزیون بخشی از boby من می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are three things that cannot be hidden, couth, poverty and love.
[ترجمه گوگل]سه چیز است که نمی توان آن را پنهان کرد، لباس، فقر و عشق
[ترجمه ترگمان]سه چیز وجود دارد که نمی توان آن را پنهان کرد، couth، فقر و عشق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No large sound when put in your mouth, convenient to eat, and it's sanitary and couth, high practical.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در دهان شما قرار می گیرد صدای بزرگی ندارد، خوردن آن راحت است، و بهداشتی و بهداشتی است، بسیار کاربردی است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دهان خود را در دهان خود قرار دهید، هیچ صدای بزرگی نیست، و آن بهداشتی و بهداشتی است، بسیار عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many picnics manage without this sophistication, but we like to be couth and feel that the delicacies of gracious living enhance the chancesJohn Gould.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیک‌نیک‌ها بدون این پیچیدگی کار می‌کنند، اما ما دوست داریم خوش‌پوش باشیم و احساس کنیم که ظرافت‌های زندگی مهربان، شانس جان گولد را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پیک نیک بدون این sophistication، اما ما دوست داریم که از آن لذت ببریم و احساس کنیم که غذاهای سبک و لطیف خانواده گولد را بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

راحت و مطبوع (صفت)
couth

انگلیسی به انگلیسی

• highly sophisticated, of good manners

پیشنهاد کاربران

سرفه کردن:›
با فرهنگ و شعور بودن، مبادی آداب بودن، ادب
مثال از آکسفورد:
he has no couth, no brains and doesn't know the meaning of the word diplomacy
مثال از مریام وبستر:
Although they disagreed with the speaker, they were couth enough to listen to him respectfully

بپرس