couscous

/ˈkʊskʊs//ˈkʊskʊs/

(خوراک پردازی شمال افریقا) کوس کوس (بلغور آب پز با کاهو و آب لیمو و گاهی گوشت)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a North African dish of steamed crushed grain such as semolina.

جمله های نمونه

1. Place couscous around edges of greens.
[ترجمه گوگل]کوسکوس را در اطراف لبه های سبزی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]در اطراف لبه سبز، couscous قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fluff the couscous with a fork.
[ترجمه گوگل]کوسکوس را با چنگال پف کنید
[ترجمه ترگمان]با چنگال کوس کوس کوس کوس را در بر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add remaining ingredients, except olives, couscous and parsley.
[ترجمه گوگل]بقیه مواد به جز زیتون، کوسکوس و جعفری را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]ترکیبات باقیمانده به جز زیتون، couscous و جعفری را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Check this one: Golden couscous with currants.
[ترجمه گوگل]این یکی را بررسی کنید: کوسکوس طلایی با مویز
[ترجمه ترگمان]این یکی را بررسی کنید: couscous Golden با کشمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A timbale of couscous flecked with bits of red and yellow pepper provided a friendly side companion.
[ترجمه گوگل]یک تیبل کوسکوس با تکه‌هایی از فلفل قرمز و زرد، همراهی دوستانه‌ای را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]A از couscous که در اثر فلفل قرمز و زرد رنگ به خود گرفته بود، همراه با مقداری فلفل قرمز و زرد رنگ همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Who said couscous before, was it you Raychelle?
[ترجمه گوگل]کی قبلا گفته بود کوسکوس، تو ریشل بودی؟
[ترجمه ترگمان]کی گفت که قبلا کوس برابری رو زدی مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mound the moistened couscous on a serving platter and form a large well in the center.
[ترجمه گوگل]کوسکوس مرطوب شده را در یک بشقاب سرو بریزید و یک چاه بزرگ در مرکز ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]couscous couscous را بر روی یک دیس سرو کنید و یک چاه بزرگ در وسط شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arrange couscous attractively on plates and surround with watercress.
[ترجمه گوگل]کوسکوس را به شکلی جذاب روی بشقاب ها بچینید و اطراف آن را با شاهی آبی بچینید
[ترجمه ترگمان]آن couscous را که به طرز جالبی در بشقاب چیده می شوند مرتب کنید و با watercress در اطراف آن قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He takes a giant mouthful of couscous.
[ترجمه گوگل]او یک لقمه غول پیکر کوسکوس می خورد
[ترجمه ترگمان]یه دهن پر از couscous رو می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Place the couscous in a casserole dish.
[ترجمه گوگل]کوسکوس را در یک قابلمه بریزید
[ترجمه ترگمان]couscous رو در ظرف آبگوشت قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These beauties leaned against herbed couscous moistened with diced tomatoes, kalamata olives and marinated red onions, an unexpectedly successful combination.
[ترجمه گوگل]این زیبایی‌ها به کوسکوس گیاهی مرطوب شده با گوجه‌فرنگی خرد شده، زیتون کالاماتا و پیاز قرمز ترشی شده تکیه داده‌اند، ترکیبی غیرمنتظره موفق
[ترجمه ترگمان]این beauties با استفاده از گوجه فرنگی خرد شده، زیتون kalamata و پیاز قرمز و یک ترکیب موفق به طور غیرمنتظره ای به herbed couscous تکیه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I suspect that the couscous made me ramble, but he listened with absolute intentness, interrupting only to ask questions.
[ترجمه گوگل]من گمان می‌کنم که کوسکوس مرا وادار به غوغا کرد، اما او با جدیت کامل گوش می‌داد و فقط برای پرسیدن سؤال حرفش را قطع می‌کرد
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که the باعث شد من در حال گردش باشم، اما با نگاهی دقیق، که فقط برای سوال کردن از او حرف می زد، حرفش را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Place couscous in a mixing bowl and pour boiling stock over it.
[ترجمه گوگل]کوسکوس را در کاسه ای بریزید و آب جوش را روی آن بریزید
[ترجمه ترگمان]couscous را در کاسه مخلوط قرار دهید و مقدار جوش آن را روی آن بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If served as a salad course, the couscous is not required.
[ترجمه گوگل]اگر به عنوان سالاد سرو شود، کوسکوس لازم نیست
[ترجمه ترگمان]اگر به عنوان یک سالاد سالاد استفاده شود، این couscous مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The smell of couscous and other grain which filled the air constantly reminded me of my own situation.
[ترجمه گوگل]بوی کوسکوس و غلات دیگر که فضا را پر می کرد مدام مرا به یاد وضعیت خودم می انداخت
[ترجمه ترگمان]بوی couscous و دیگر غلات که هوا را پر کرده بود مرا به یاد موقعیت خودم می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cuscus, north african dish of steamed semolina served with vegetables and meat; pasta of crushed and steamed semolina made in north africa

پیشنهاد کاربران

ظرف آفریقای شمالی دانه خرد شده بخارپز مانند بلغور.
نوعی پاستا که از ذرات بخار شده آرد سمولینا تهیه میشود و نوعی غذای آفریقای شمالی است.

بپرس