1. courtship rites
تشریفات خواستگاری
2. their courtship lasted six months and ended in marriage
دوران نامزدی آنها شش ماه طول کشید و منجر به ازدواجشان شد.
3. a whirlwind courtship and marriage
خواستگاری و ازدواج بی تامل و تفکر
4. After a quick courtship they married.
[ترجمه گوگل]بعد از یک خواستگاری سریع ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک نامزدی سریع ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. After a whirlwind courtship, they married and went to live in Bath.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان خواستگاری، آنها ازدواج کردند و برای زندگی به باث رفتند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی، ازدواج کردند و رفتند در بث زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After a short courtship, she accepted his marriage proposal.
[ترجمه گوگل]پس از مدت کوتاهی خواستگاری، پیشنهاد ازدواج او را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از یک عشق بازی کوتاه، او پیشنهاد ازدواج را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Courtship is somewhat vocal with a lot of displaying by the male.
[ترجمه گوگل]خواستگاری تا حدودی پر سر و صدا با نمایش های زیادی توسط مرد است
[ترجمه ترگمان]Courtship تا حدی پر از نمایش و نمایش توسط مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They married after a short courtship.
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک خواستگاری کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They married after a brief courtship.
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک خواستگاری کوتاه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک دوران نامزدی کوتاه با هم ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They went there together during their courtship.
[ترجمه گوگل]در دوران نامزدی با هم به آنجا رفتند
[ترجمه ترگمان]در دوران نامزدی آن ها با هم به آنجا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our long courtship had been conducted mostly by letter.
[ترجمه گوگل]خواستگاری طولانی ما بیشتر از طریق نامه انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]دوران نامزدی ما عمدتا با نامه صورت گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Though the diplomatic courtship is at an early stage, the Foreign Office is optimistic about such a marriage of convenience.
[ترجمه گوگل]اگرچه خواستگاری دیپلماتیک در مراحل اولیه است، اما وزارت خارجه به چنین ازدواجی خوشبین است
[ترجمه ترگمان]گرچه دوران نامزدی دیپلماتیک در مرحله اول است، وزارت امور خارجه نسبت به چنین ازدواجی خوش بین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When a courtship story goes sour or when it dies, a resource is lost.
[ترجمه گوگل]وقتی داستان خواستگاری بد می شود یا وقتی می میرد، منبعی از بین می رود
[ترجمه ترگمان]وقتی یک داستان عاشقانه تلخ می شود یا وقتی می میرد، یک منبع گم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In their courtship, Joan stressed her good sense and ability to care.
[ترجمه گوگل]جوآن در خواستگاری آنها بر حس خوب و توانایی مراقبت از خود تأکید کرد
[ترجمه ترگمان]در دوران نامزدی، ژاندارک از حس و توانایی او برای مراقبت تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید