اسم ( noun )
حالات: courtesies
حالات: courtesies
• (1) تعریف: politeness, good manners, or consideration for other people.
• مترادف: civility, consideration, politeness, politesse, thoughtfulness
• متضاد: discourtesy, insolence
• مشابه: gallantry, gentility, manners, propriety, respect
• مترادف: civility, consideration, politeness, politesse, thoughtfulness
• متضاد: discourtesy, insolence
• مشابه: gallantry, gentility, manners, propriety, respect
- The flight attendants are trained to act with courtesy toward passengers.
[ترجمه محمود ناجی زاد] خدمه پرواز آموزش می بینند تا با نزاکت نسبت به مسافران رفتار کنند .|
[ترجمه شان] خدمه پرواز، برای رفتار همرا با خوشخویی و نزاکت با مسافران ، آموزش می بینند.|
[ترجمه گوگل] مهمانداران هواپیما آموزش دیده اند تا با مودبانه نسبت به مسافران رفتار کنند[ترجمه ترگمان] خدمه پرواز آموزش دیده اند تا با نزاکت نسبت به مسافران رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The terms "sir" and "ma'am" are often used to show courtesy.
[ترجمه گوگل] اصطلاحات "آقا" و "خانم" اغلب برای نشان دادن ادب استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] عبارات \"آقا\" و \"خانم\" اغلب برای نشان دادن ادب و نزاکت به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عبارات \"آقا\" و \"خانم\" اغلب برای نشان دادن ادب و نزاکت به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an instance of courtesy.
• مترادف: civility, favor, kindness
• متضاد: discourtesy, insolence
• مشابه: assistance, help
• مترادف: civility, favor, kindness
• متضاد: discourtesy, insolence
• مشابه: assistance, help
- Writing a note of thanks for a gift or meal is a courtesy that some people consider very important.
[ترجمه گوگل] نوشتن یادداشت تشکر برای یک هدیه یا یک وعده غذایی، حسن نیت است که برخی افراد آن را بسیار مهم می دانند
[ترجمه ترگمان] نوشتن یک یادداشت از یک هدیه یا وعده غذایی، تواضع و احترام است که برخی از مردم آن را بسیار مهم می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نوشتن یک یادداشت از یک هدیه یا وعده غذایی، تواضع و احترام است که برخی از مردم آن را بسیار مهم می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a kindness or favor.
• مترادف: grace, kindness
• مشابه: aid, assistance, favor, help, indulgence, ministration
• مترادف: grace, kindness
• مشابه: aid, assistance, favor, help, indulgence, ministration
- We got our tickets by courtesy of the director.
[ترجمه گوگل] بلیط هایمان را با حسن نیت مدیر تهیه کردیم
[ترجمه ترگمان] ما بلیط های خودمون رو با احترام به کارگردان دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما بلیط های خودمون رو با احترام به کارگردان دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید