course through

پیشنهاد کاربران

با قدرت و سرعت در میان چیزی حرکت یا جریان یافتن
مثال ها:
As soon as I stepped on the stage, I could feel the adrenaline coursing through my body.
The deadly disease coursed through the densely populated city at an alarming rate.
...
[مشاهده متن کامل]

Intense antiwar sentiment has been coursing through the country.
شکل دیگر این عبارت به صورت "to course through�one's�veins" است به معنای "چیزی را به شدت احساس یا تجربه کردن ( خصوصا یک احساس یا حس ) "

در سرتاسر [ ( بدن، یک متن و . . . ) با سرعت یا نیروی زیاد] حرکت کردن یا جریان یافتن
To move or flow through something, especially with great speed or force.

بپرس