coupling

/ˈkʌpl̩ɪŋ//ˈkʌpl̩ɪŋ/

معنی: اتصال، جفت کردن، جفت، سرپیچ، متصل کننده، جفت شدگی، جفت ساز، جالس
معانی دیگر: جفت سازی، همبسته (بودن)، همبندی، (برق و مکانیک) بوش، کلاچ، کوپلاژ، گشتاور، کوپلینگ، پیوست، جفتگر، رجوع شود به: coupler

جمله های نمونه

1. flange coupling
چفت صفحه ای

2. a male horse coupling
بست نرگی شیلنگ

3. Before driving away, re-check the trailer coupling.
[ترجمه گوگل]قبل از حرکت، دوباره کوپلینگ تریلر را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه حرکت کنید، جفت جفت سازی مجدد را چک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The degradation of the Ideal was guaranteed by coupling it with the real: with vulgar photographic naturalism.
[ترجمه گوگل]انحطاط آرمان با پیوند آن با واقعیت تضمین شد: با طبیعت گرایی عکاسی مبتذل
[ترجمه ترگمان]تجزیه ایده آل با جفت کردن آن با طبیعی (طبیعی)طبیعی (طبیعی)تضمین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The propriety of coupling the two names, therefore, could hardly be more complete.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مناسب بودن پیوند این دو نام، به سختی می تواند کاملتر باشد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن دو اسم را با هم جفت و جور کردند، به خاطر همین، به زحمت می توانستند کامل باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Efficiency is improved by coupling large numbers of boxcars together.
[ترجمه گوگل]کارایی با جفت کردن تعداد زیادی از خودروهای جعبه‌ای با هم بهبود می‌یابد
[ترجمه ترگمان]بازده با جفت کردن تعداد زیاد of به هم بهبود می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Loose coupling A loose coupling relation links one module to another module without specifying a particular version.
[ترجمه گوگل]اتصال شل یک رابطه جفت شل یک ماژول را به ماژول دیگر بدون مشخص کردن نسخه خاصی پیوند می دهد
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ سست رابطه کوپلینگ سست یک مدول را به مدول دیگر بدون مشخص کردن یک نسخه خاص پیوند می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These studies help us to understand the coupling between magnetosphere and ionosphere, and complex natural phenomena such as the aurora.
[ترجمه گوگل]این مطالعات به ما کمک می کند تا جفت شدن بین مگنتوسفر و یونوسفر و پدیده های پیچیده طبیعی مانند شفق قطبی را درک کنیم
[ترجمه ترگمان]این مطالعات به ما کمک می کنند تا کوپلینگ بین magnetosphere و ionosphere و پدیده های طبیعی پیچیده مانند the را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Undo the coupling slightly so water can trickle into the container, and open the air vent to increase the flow rate.
[ترجمه گوگل]کوپلینگ را کمی باز کنید تا آب به داخل ظرف نفوذ کند و دریچه هوا را باز کنید تا سرعت جریان افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ کمی را کمی باز می گرداند به طوری که آب می تواند به داخل ظرف نفوذ کند و دریچه هوا را برای افزایش نرخ جریان باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But let me first applaud the coupling: it works like a charm.
[ترجمه گوگل]اما اجازه دهید ابتدا کوپلینگ را تحسین کنم: مانند یک افسون عمل می کند
[ترجمه ترگمان]ولی اجازه بدهید اول the را تحسین کنم: مثل یک افسون عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Coupling chromatographic methods based on different separation mechanisms can enhance the separation potential of the individual methods.
[ترجمه گوگل]جفت کردن روش‌های کروماتوگرافی مبتنی بر مکانیسم‌های جداسازی مختلف می‌تواند پتانسیل جداسازی هر روش را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش ¬ های مختلف ¬ های جداسازی ¬ کننده ¬ های مختلف، می ¬ توان پتانسیل جداسازی این روش ¬ ها را افزایش داده ¬ ها را افزایش داده ¬ اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It makes a fine coupling for the E flat Quartet, being of a comparably sunny disposition.
[ترجمه گوگل]این یک جفت خوب برای کوارتت تخت E ایجاد می کند، زیرا دارای وضعیت نسبتاً آفتابی است
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که کوپلینگ خوبی برای گروه چهارجانبه E وجود داشته باشد که دارای خلق و خویی comparably است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are two classes of relationships; loose coupling and tight coupling.
[ترجمه گوگل]دو دسته از روابط وجود دارد کوپلینگ شل و کوپلینگ محکم
[ترجمه ترگمان]دو طبقه از روابط وجود دارد؛ کوپلینگ سست و کوپلینگ شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He continued to use the coupling after it had become apparent to him that the locking mechanism of the coupling was broken.
[ترجمه گوگل]او پس از اینکه برایش آشکار شد که مکانیسم قفل کوپلینگ شکسته است، به استفاده از کوپلینگ ادامه داد
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه معلوم شد مکانیزم قفل کوپلینگ شکسته شده است، همچنان از جفت شدگی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

جفت کردن (اسم)
coupling

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

سرپیچ (اسم)
die, coupling, nut, burner, screw head

متصل کننده (اسم)
connector, coupling, coupler, splicer

جفت شدگی (اسم)
coupling, occlusion, tight coupling

جفت ساز (اسم)
coupling

جالس (اسم)
coupling, lay

تخصصی

[شیمی] جفت شدن
[عمران و معماری] کوپلینگ - اتصال مادگی - رابط - جفت شدگی - اتصال میله ای - پیوند دو میله
[کامپیوتر] جفت ساز ؛ جفت شدگی ؛ نوعی رابطه متقابل بین سیستم ها یا خصوصیات یک سیستم
[برق و الکترونیک] تزویج 1. رابطه ی متقابل بین دو مدار که منجر به انتقال انرژی از یکی به دیگری می شود . تزویج می تواند به صورت مستقیم و توسط سیم، مقاومتی و از طریق یک مقومت، القایی و توسط ترانسفورمر یا چوک، و یا خازنی و به وسیله ی یک خازن انجام شود . 2. قطعه ای نرم یا سخت که سرهای دو محور را به یکدیگر محکم می کند. - تزویج، کوپلاژ
[مهندسی گاز] اتصال، اتصالی، مفصل، پیوند
[نساجی] جفت شدن - کوپلاسیون - اتصال - پیوند
[ریاضیات] جفت ساز، پیوست، جفت شدگی، همبندی، بوشن، اتصال
[معدن] اتصالدهنده (چالزنی)
[آب و خاک] بهم پیوستگی، جفت شدن

انگلیسی به انگلیسی

• mating; joining, bringing together; connecting part (machinery)
connecting, linking, joining

پیشنهاد کاربران

تلفیق، ترکیب، ادغام
وابستگی، همبستگی
جماع
در رشته سازه به معنی خمشی
برای مثال coupling spring به معنی فنر خمشی است
coupling ( حمل‏ ونقل ریلی )
واژه مصوب فرهنگستان: قلاب
بخشی از تجهیزات قطار که امکان آزاد شدن اتصال بین دو خط نورد را فراهم می کند.
واژه های معادل در انگلیسی: coupler, drawbar
coupling ( قطعات و اجزای خودرو )
واژۀ مصوب فرهنگستان: جفت گردان
وسیلۀ اتصال دهندۀ مکانیکی یا برقی یا هیدرولیکی که دو محور هم راستا را به هم متصل می کند و حرکت چرخشی یکی را به دیگری منتقل می کند
[در شبیه سازی] تلفیق ( مثلا DEM و CFD ) ، جفت کردن، ترکیب، ادغام، کوپل
coupling ( شیمی )
واژه مصوب: جفت‏شدگی
تعریف: برهم‏کنش هسته‏ها در یک مولکول
در مهندسی نرم افزار
همبندی، همبستگی،
به موضع، مقدار درهم آمیختگی ، ارتباط میان کلاس ها coupling گفته میشود، هنگامی که این ارتباط ضعیف یا کم باشد از واژه loose coupling, هنگامی که این ارتباط سخت و قوی باشد tight coupling گفته میشود که می توانیم از واژه های همبستگی نرم، همبستگی سخت استفاده کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

در حاشیه:
Couple بیشتر به جفت بودن دو تا چیز اشاره داره, برای موضوع نشان دادن ارتباط تنگاتنگ میان چند چیز، واژه corelative پیشنهاد میشه.

جفتار ( ماشین آلات دوار )
هماهنگی
[مهندسی مکانیک] وابستگی
توام
وابستگی ( در مهندسی نرم افزار )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس