countervail

/ˈkaʊntəveɪl//ˈkaʊntəveɪl/

معنی: خنثی کردن، جبران کردن، برابری کردن با
معانی دیگر: (بر ضد چیزی) مفید بودن، کارا بودن، کاری بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: countervails, countervailing, countervailed
(1) تعریف: to be equivalent to or counterbalance.
مشابه: compensate, offset

(2) تعریف: to oppose successfully or with equal power; counteract; neutralize.
مشابه: counteract, negative, neutralize, offset
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to have or exert equal power in opposition.
مشابه: cancel

جمله های نمونه

1. However, there are countervailing forces which might result in a lower volume of services.
[ترجمه گوگل]با این حال، نیروهای متقابلی وجود دارد که ممکن است منجر به کاهش حجم خدمات شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، نیروهای متعددی وجود دارند که ممکن است منجر به حجم کمتری از خدمات شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How strong then is the countervailing public interest arising here in favour of allowing C. N. L. to make use of these documents?
[ترجمه گوگل]پس چقدر منافع عمومی متضاد در اینجا به نفع اجازه دادن به C N L برای استفاده از این اسناد وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]بعد the منافع عمومی که اینجا بوجود می آیند برای اجازه دادن به C وجود دارد ان آل که از این اسناد استفاده کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Time has often become a countervailing force against quality.
[ترجمه گوگل]زمان اغلب به یک نیروی متقابل در برابر کیفیت تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]زمان اغلب به یک نیروی مخالف برای مقابله با کیفیت تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The labour market is where countervailing power has most obviously grown.
[ترجمه گوگل]بازار کار جایی است که قدرت جبرانی به وضوح رشد کرده است
[ترجمه ترگمان]بازار کار جایی است که countervailing به طور بدیهی رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The issue of countervailing measures was a particular point at issue during discussions.
[ترجمه گوگل]موضوع اقدامات جبرانی یکی از موضوعات مورد بحث در طول بحث بود
[ترجمه ترگمان]مساله measures countervailing نقطه خاصی در بحث در طول مذاکرات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, there are countervailing pressures.
[ترجمه گوگل]با این حال، فشارهای جبرانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، فشارهای countervailing وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How the management risk that countervail low hold the belt brings.
[ترجمه گوگل]چگونه ریسک مدیریتی که کمربند پایین نگهداشته می شود به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]این که چگونه مدیریت خطر را کم می کند و تسمه به ارمغان می آورد چگونه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cache can countervail server load.
[ترجمه گوگل]حافظه پنهان می تواند بار سرور را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]حافظه نهان می تواند بار کارگزار را تخلیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His skills countervail his opponent's superior strength.
[ترجمه گوگل]مهارت های او قدرت برتر حریفش را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]مهارت او از قدرت مافوق خود دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was nobody strong enough to lead an effective countervailing force against the dictator.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به اندازه کافی قوی برای رهبری یک نیروی متقابل مؤثر علیه دیکتاتور وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به اندازه کافی قوی نبود که بتواند یک نیروی موثر دیگر را علیه دیکتاتور رهبری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their strategy is expansionist and im-perialist, and it is greatest in effect, of course, when there is no countervailing power.
[ترجمه گوگل]استراتژی آنها توسعه طلبانه و امپریالیستی است و البته زمانی که قدرت متقابلی وجود نداشته باشد بیشترین تأثیر را دارد
[ترجمه ترگمان]استراتژی آن ها expansionist و من - perialist است، و در واقع، زمانی که هیچ قدرت مخالفی وجود ندارد، موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But such benefits as we may find here and elsewhere entail countervailing disadvantages.
[ترجمه گوگل]اما چنین مزایایی که ممکن است در اینجا و جاهای دیگر بیابیم، دارای معایب جبران‌کننده‌ای است
[ترجمه ترگمان]اما چنین مزایایی که ممکن است در اینجا و جاه ای دیگر بیابیم، دارای مضرات countervailing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although opposition to state action to alleviate poverty remained strong to the end of the century, countervailing pressures were growing.
[ترجمه گوگل]اگرچه مخالفت با اقدام دولت برای کاهش فقر تا پایان قرن همچنان قوی بود، فشارهای جبرانی در حال افزایش بود
[ترجمه ترگمان]با اینکه مخالفت با اقدام دولت برای کاهش فقر تا پایان قرن همچنان قوی باقی ماند، بسیاری از فشارهای مخالف در حال رشد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was this last, clearly tyrannical, action which stirred Anselm to take the only countervailing measure open to him.
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام آشکارا ظالمانه بود که آنسلم را برانگیخت تا تنها اقدام متقابلی را که پیش روی او بود انجام دهد
[ترجمه ترگمان]این آخرین چیزی بود که به وضوح مستبد و عملی که در آن حال به هم می زد این بود که آن را به اندازه کافی برای او باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

برابری کردن با (فعل)
countervail

انگلیسی به انگلیسی

• act against; offset

پیشنهاد کاربران

بپرس