countersink

/ˈkaʊntəsɪŋk//ˈkaʊntəsɪŋk/

(مکانیک - تراشکاری) خزینه ی مخروطی، (دهانه ی گشاد سوراخ فلزی یا چوبی که اجازه می دهد سرپیچ یا میخ تا ته و بدون برجستگی جایگزین شود) گشادسر، پخکردن، گشاد سر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: countersinks, countersinking, countersank, countersunk
(1) تعریف: to enlarge the top portion of (a hole) so that the inserted head of a bolt, screw, or the like does not protrude above the surface.

(2) تعریف: to insert (a bolt, screw, or the like) into a hole that has been enlarged at the top.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tool used to countersink holes.

(2) تعریف: a hole that has been countersunk.

جمله های نمونه

1. Milling, boring, drilling, countersink, reaming and tapering all these process can be made for just one fixture.
[ترجمه گوگل]فرزکاری، حفاری، سوراخ کردن، کانترسینک، ریمینگ و مخروطی کردن همه این فرآیندها را می توان تنها برای یک دستگاه انجام داد
[ترجمه ترگمان]Milling، خسته کننده، حفاری، countersink، reaming و tapering تمام این فرآیند را می توان تنها برای یک نقطه ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To drive(a screw or bolt) into a countersink.
[ترجمه گوگل]برای راندن (پیچ یا پیچ) به داخل سینک ظرفشویی
[ترجمه ترگمان]برای رانندگی در یک پیچ یا پیچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To make a countersink on or in.
[ترجمه گوگل]برای ساختن کانتر سینک روی یا داخل
[ترجمه ترگمان] تا یه \"countersink\" درست کنه یا بیاد تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Drill and countersink the holes to keep wood from splitting.
[ترجمه گوگل]سوراخ ها را دریل کنید و روی آن ها فرو کنید تا چوب شکافته نشود
[ترجمه ترگمان]دریل را دریل کنید و سوراخ کنید تا چوب را از اسپلیت نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The stress in the implants without countersink may distribut more evenly than that in those with countersink .
[ترجمه گوگل]فشار موجود در ایمپلنت‌های بدون کانترسینک ممکن است به طور یکنواخت‌تر از آنهایی که کانترسینک دارند توزیع شود
[ترجمه ترگمان]فشار موجود در ایمپلانت ها بدون countersink ممکن است به طور مساوی از روش with استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its sophisticated products can be widely used in machining of drilling, reaming, Reaming, Tapping countersink flat and so on.
[ترجمه گوگل]محصولات پیچیده آن را می توان به طور گسترده در ماشینکاری حفاری، ریمینگ، ریمینگ، کانترسینک تخت و غیره استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]محصولات پیچیده آن می توانند به طور گسترده در ماشین کاری حفاری، reaming، reaming، کانال countersink و غیره استفاده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Low profile captive fasteners are ideal solutions when parent material thickness is not sufficient to countersink, but protrusion above the face of the panel must be kept to a minimum.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ضخامت ماده اصلی برای سینک کردن کافی نیست، اما برآمدگی بالای صفحه پانل باید به حداقل برسد، بست های گیره دار با مشخصات پایین راه حل های ایده آلی هستند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ضخامت ماده والد برای countersink کافی نیست، اما protrusion بالای صورت تابلو باید به حداقل نگه داشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] خزینه ی مخروطی، خزینه سازی، مته ی خزینه زاویه دار، خزینه ساز مخروطی

انگلیسی به انگلیسی

• make (the head of a bolt, nail, etc.) flush or level with a surface

پیشنهاد کاربران

Contour همسطح کردن، پرداخت
Countersink پخ، خزینه، مخروط
همسطح کردن

بپرس