counterrevolution

/ˌkɑːwntərrevəˈluːʃən//ˌkɑːwntərrevəˈluːʃən/

معنی: انقلاب متقابل، قیام بر ضد انقلاب
معانی دیگر: ضد انقلاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a political movement or action that seeks to defeat a successful or attempted revolution.

جمله های نمونه

1. The consequences of the counter-revolution have been extremely bloody.
[ترجمه گوگل]پیامدهای ضد انقلاب به شدت خونین بوده است
[ترجمه ترگمان]پیامدهای انقلاب بر ضد انقلاب بسیار خونین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Such actions would be regarded as counter-revolution.
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی ضد انقلاب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی به عنوان ضد انقلاب در نظر گرفته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two revolutions and a counter-revolution, then.
[ترجمه گوگل]پس دو انقلاب و یک ضد انقلاب
[ترجمه ترگمان]پس دو انقلاب و یک انقلاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unusually, there is no counter-revolution to the women's movement.
[ترجمه گوگل]به طور غیر معمول، هیچ ضد انقلابی برای جنبش زنان وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به طور غیر معمولی، هیچ ضد انقلابی برای جنبش زنان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Talk of revolution and counter-revolution has been banned from the rhetoric of the moment.
[ترجمه گوگل]صحبت از انقلاب و ضدانقلاب در لفاظی های حال حاضر ممنوع شده است
[ترجمه ترگمان]صحبت از انقلاب و ضد انقلاب از معانی بیان این لحظه ممنوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So the Thatcherite counter-revolution has redefined the idea of justice.
[ترجمه گوگل]بنابراین ضد انقلاب تاچری ایده عدالت را بازتعریف کرده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین ضد انقلاب Thatcherite ایده عدالت را دوباره تعریف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By the mid-1970s collectivist policies and the constraints on government they represented were so deeply entrenched that a virtual counter-revolution was required.
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه 1970، سیاست‌های جمع‌گرایانه و محدودیت‌هایی که بر دولت ارائه می‌شد، چنان ریشه‌دار شده بود که نیاز به یک ضدانقلاب مجازی بود
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه ۱۹۷۰، سیاست های collectivist و محدودیت های دولتی که نماینده آن ها بودند چنان به شدت سنگربندی شده بودند که یک ضد انقلاب مجازی مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Part of Irina Volkova would believe in a cross that might cause people to rise up and start a counter-revolution.
[ترجمه گوگل]بخشی از ایرینا ولکووا به صلیبی اعتقاد دارد که ممکن است باعث شود مردم قیام کنند و ضد انقلابی را آغاز کنند
[ترجمه ترگمان]بخشی از ایرینا Volkova به صلیبی معتقد بود که باعث می شد مردم قیام کنند و ضد انقلاب را شروع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The truth is that a whiff of counter-revolution is hard to find - dismaying though that may be for party propagandists.
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که بویی از ضدانقلاب به سختی یافت می‌شود - هرچند ممکن است برای مبلغان حزب ناامیدکننده باشد
[ترجمه ترگمان]حقیقت این است که یافتن یک انقلاب با انقلاب سخت است، اگرچه ممکن است برای مبلغان حزب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once again, the counter-revolution has taken over the key concepts of this approach and turned them on their head.
[ترجمه گوگل]بار دیگر، ضدانقلاب مفاهیم کلیدی این رویکرد را در دست گرفته و آنها را برگردانده است
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، ضد انقلاب مفاهیم کلیدی این رویکرد را برداشته و آن ها را به سمت خود برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The press denounces clandestine support for the counterrevolution.
[ترجمه گوگل]مطبوعات حمایت مخفیانه از ضدانقلاب را محکوم می کنند
[ترجمه ترگمان]این مطبوعات حمایت مخفیانه از the را محکوم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What were the processes and techniques of this counterrevolution against privilege?
[ترجمه گوگل]فرآیندها و تکنیک های این ضدانقلاب علیه امتیاز چه بود؟
[ترجمه ترگمان]فرآیندها و تکنیک های این counterrevolution در برابر امتیاز چه بودند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Indeed, the uprising was more a counterrevolution than a revolution.
[ترجمه گوگل]در واقع، قیام بیشتر یک ضدانقلاب بود تا یک انقلاب
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، شورش more از یک انقلاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The counterrevolution has triumphed before in France, just as reforming governments have been chucked out in Britain. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]ضدانقلاب قبلاً در فرانسه پیروز شده است، درست همانطور که دولت های اصلاح طلب در بریتانیا کنار گذاشته شده اند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]The قبلا در فرانسه پیروز شده بود، درست همان طور که اصلاحات دولت در بریتانیا انجام شد فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Eventually, however, the anti-Keynesian counterrevolution went far beyond Friedman's position, which came to seem relatively moderate compared with what his successors were saying.
[ترجمه گوگل]با این حال، سرانجام، ضد انقلاب ضد کینزی بسیار فراتر از موضع فریدمن بود، که در مقایسه با آنچه جانشینان او می‌گفتند، نسبتاً معتدل به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نهایت، آنتی - anti فراتر از موقعیت فریدمن رفت، که در مقایسه با آنچه جانشینان او می گفتند نسبتا متعادل به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انقلاب متقابل (اسم)
counterrevolution

قیام بر ضد انقلاب (اسم)
counterrevolution

انگلیسی به انگلیسی

• revolution which opposes a previous revolution
a counter-revolution is a revolution that is intended to reverse the effects of a previous revolution.

پیشنهاد کاربران

بپرس